ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

آپارات

دیشب گفتم حالا که فعلا اینترنت قطع شده و جز سایت های داخلی نمیشه جایی و نگاه کرد بد نیست به یاد گذشته یه سری به آپارات بزنم ، درسته که هیچ وقت مثل یوتیوب نمیشه ولی خب از هیچی بهتره . یه سری لیست انیمه داشتم واسه تماشا گفتم ببینم هیچ کدوم و حالا با یا بدون زیرنویس داره واسه نگاه کردن که خب تلاشم بی نتیجه بود ، تقریبا ۷_۸ تا از سریال ها رو سرچ کردم و تقریبا هیچ کلیپی ازشون نبود ، فقط از یکیش یه دونه کلیپ اومد و منم شاد و خوشحال نگاه کردم آخرش دیدم فقط قسمت اول و قسمت ۱۸ رو موجود داره و بقیه کلیپ ها  موزیک ویدئو هستند ، به معنای واقعی کلمه بدجور خورد تو ذوقم ، آخه موندم یه سریال انیمه دیگه چی هست که ملت میرن ریپورتش می کنند ؟ اون موقع که تازه آپارات راه افتاده بود من یه سریال انیمه ای دو فصلی و کامل ازش نگاه کردم ، اونوقت الان به حدی تنزل پیدا کرده که یه پکیج کامل از قسمت های یه فصل یه انیمه تقریبا کوتاه  رو هم نداره ، سرمون و به کدوم دیوار بکوبیم آخه. شبکه های ماهواره هم که دستشون درد نکنه هرچی فیلم سینمایی که قبلا دیدم و تکراری هستند و نشون میدن اول می خواستم چندتاشونو معرفی کنم بعد گفتم بیخیال ، بمونه برای دوران بعد از وصل مجدد اینترنت که بتونید با زبان اصلی دانلود کنید. حالا واسه یکی مثل من که اینترنت و  شبکه های مجازی بیشتر وقت روزانه من و پر می کنند ولی واسه تقریبا همه یه ابزاری هست که هر روز سر کار بهش نیاز دارند. کاش هرچه زودتر برگردیم به روال قبل و مردم از کار و زندگیشون نمونن چون اینجوری بیشتر شرکتاشون ضرر می کنند و از کاراشون عقب میوفتند. 

در کل پست خوبی نبود خودم می دونم  ولی به خاطر بیکاری ، ذهنم نیاز به تخلیه شدن داره که یه کم سر و سامون پیدا کنه واسه همین برعکس گذشته که شاید ماه به ماه چیزی یادداشت نمی گردم الان هر روز اینجام. 

پ.ن : هوای شهر هم همچنان بارانیست انگار ابرها هم حال دلشون مثل حال دل ماست. 

از حال من اگر بپرسید ، خوبم مثل همیشه ..

این چند روز می خواستم بیام اینجا یه پست بنویسم ولی انقدر ذهنم درگیر بود که نشد. آبان ماه برای من همیشه ماه شلوغی هست و امسال بیشتر از قبل کار داشتم ، تولد  داشتیم و مهمون اومد و مهمونی رفتیم و روز تولد آدم های مهم زندگیم و جشن گرفتیم . دو هفته پیش با اینکه دوباره حرفای ناراحت کننده ای شنیدم ولی با یه سفر یک و نیم روز به زادگاهم انرژی دوباره پیدا کردم. درست که از اون شهر خاطرات خیلی خوبی ندارم ولی وقتی که در کنار خانوادم و آدم هایی که دوستشون دارم هستم انگار توانم برای مقابله با خیلی چیزها بیشتر از قبل میشه. دیروز برای یه آگهی که مدت ها پیش دیده بودم و ثبت نام کرده بودم رفتم مصاحبه ، شب قبلش از خدا خواستم اگه کار خوبی نیست همین روز اول بفهمم و جور نشه تا اینکه مثل کارهای قبلی بعد چندماه ماهیت اصلیشون و متوجه بشم . بگذریم که برعکس چیزی که در آگهی اینترنتی خودشون گفته بودند دنبال بازاریاب می گشتند نه یه نفر برای کادر دفتری و منشی و جدا از محیطش که از همون دقیقه اول جو مثبتی نداشت شخص مصاحبه کننده که از قضا مدیر شعبه هم بود خیلی آدم جالبی بود . نوع صحبتش من و بیشتر یاد افرادی که در شبکه های هرمی که امروزه تبدیل شدند به بازاریابی اینترنتی(شما بخونید نتورک مارکتینگ) می انداخت. یه نکته خیلی خنده دار هم این بود که اس ام اس فیش حقوقیش رو از قبل آماده گذاشته بود که به هر متقاضی نشون بده و فرد و برای عضویت به کار ترغیب کنه با موجودی حساب بانکیش و جالب تر از اون این بود که گفت قبلا حسرت افرادی که در این موقعیت بودند و می خورده و الان خوشحال هست که به این جایگاه رسیده .اینو داخل پرانتز از من داشته باشید شاید حرف درستی نباشه ولی به اعتقاد من ، انسان در زندگی نباید حسرت چیزهایی مثل موقعیت شغلی و داشته باشه چون این جور چیزها با همون شکلی که میان می تونند یه شب از دست برند و خیلی افرادی که وابسته به صندلی هاشون هستند از راه درست به اون جایگاه نرسیدن  و از طرف دیگه حسرت خوردن فقط باعث میشه آدم از نظر انسانی در جا بزنه ، باز اگه می گفت حسرت فلانی که فلان مرتبه علمی و داره یا جایگاه اجتماعی خوبی داره یه چیزی ، آخه داشتن یه دفتر تو یه خیابون وسط شهر هم شد حسرت زندگی حالا به فرض اینکه ماهی ۴ تومن هم اجاره میدی ، به من چه؟؟ . درسته می دونم که الان کار آسون گیر نمیاد ولی آخه خدایی واقعا اون چه سوالاتی بود که پرسید : از محل زندگی و با کی زندگی می کنی  اگه سنش بالا نبود فکر می کردم اومدم جلسه معارفه برای ازدواج نه مصاحبه شغلی... بعد در ادامه یعنی واقعا فکر می کرد کل افراد دور و بر من الان یه لنگه پا منتظر موندن که من برم یه شماره بیمه بگیرم و بعدش بیمشون کنم. مگه سال چند که من بی خبرم؟؟؟ .... نمی خوام بیشتر از این سرتون و درد بیارم چون می دونم این روزها شما هم مثل من حوصله ندارید.
پ.ن : تقریبا یه هفته است که هوای رشت بارونی و خیلی سرد ، درسته که من عاشق سرما و برف و بارونم ولی این دفعه انگار برام همراه شده با حس  ناراحتی ، شاید بگید تو که تو خونه گرم و نرمت نشستی و خوشی زده زیر دلت ولی واقعا از ته دل می گم امیدوارم هر کسی که این مطلب و می خونه چه دور چه نزدیک ، به آرزویی که داره برسه و در کنار خانوادش سلامت باشه.

 راستی لطفا این روزها حواستون به سگ و گربه هایی که تو کوچه و کنار ماشینتون می بینید هم باشه ، خیلی هاشون به خاطر سرما کنار لاستیک و زیر کاپوت پناه می گیرند ، اگه کمی از باقیمانده غذا روزانه خودتون که معمولا دور ریخته میشه رو هم بهشون بدید که واقعا عالی میشه. 

مواظب خوبیاتون باشید

موسیقی امشب

حالا من باب پست قبلی گفتم شاید بد نباشه آهنگی که الان دارم گوش می کنم و اینجا معرفی کنم. 

موسیقی که پیشنهاد می کنم حتما گوش کنید از یکی از هنرمندان مورد علاقم LP هست به نام Losthttps://youtu.be/9YWDDG_dFvA on you . از اون آهنگ هایی که خیلی ها در مسابقات د وویس سعی کردند کاور کنند ولی نتیجه اونجور که باید موفقیت آمیز نبوده . ببینید و بشنوید و لذت ببرید. 

پ.ن : گفتم شاید بد نباشه بدونید بین موزیسین های ایرونی تا الان فقط علی پهلوان ( خواننده گروه آریان) از این تکنیک ویستل و یا همون سوت زدن استفاده کرده مثل LP ، بقیه آهنگ هایی ایرانی که توشون صدای سوت شنیدید همه رو با نرم افزار و افکت های استدیویی که آهنگ سازها بلد هستن  ساخته شدند . 

موسیقی تراپی

برای من موسیقی نقش تراپی و داره ، هر زمان که بیمار باشم ، هر زمان که اتفاق بدی برام افتاده باشه یا حس بدی داشته باشم ، اون زمان موسیقی به دادم رسیده. شاید براتون جالب باشه یکی از مشخصه های من تو دوران دانشگاه همین بود ، و حتی یه سری از دوستان من و به اینکه همیشه هندزفزی به گوش هستم می شناختن  به عنوان مثال یه دوست مشترک به یکی از همکلاسی ها گفته بود فلانی تو کلاس شماست من میشناسمش بعد همکلاسیم چون هنوز ترم اول بودیم و قطعا اسم های همه تو ذهنش نبود گفته بود کی و میگی ، بعد از چند اشاره گفته بود نکنه همونی که همش داره آهنگ گوش میده واسه خودش . از نظر بعضی از رفقا هم من حکم دی جی و واسشون داشم و هر آهنگی می خواستن در طی این سال ها می گفتن فلان آهنگ و داری یا اگه نداشتم می گفتن میشه برامون دانلود کنی . البته الان دیگه به لطف گوشی های هوشمند و اپلیکیشن ها و سایت های متنوع همه خودشون پیدا می کنند ولی باز هم کم نیستند تعداد این دوستان . البته من از این وضع هیچ شکایتی نداشتم و ندارم و اتفاقا خوشحال می شم وقتی کسی ازم درخواست ارسال یه آهنگی و داره چون شنیدن یه نوای جدید یعنی یه تجربه جدید . حالا تموم این حرفا رو زدم که بگم علاقه من به موسیقی فراتر از کلمه هست ، شاید اگه تو یه کشور دیگه یا نه حتی تو شرایط ایده ال بودم الان داشتم تو گروه خودم آهنگ می ساختم ؛ احتمالا گیتار الکتریک می زدم یا درام . راستی تا یادم نرفته بگم اون زمان کوتاهی که کلاس گیتار کلاسیک می رفتم  همون بار اول و سر کلاس قطعه رو یاد می گرفتم و به قول استاد توانایی دشیفر نوازی خوبی داشتم ولی خب شرایط جوری بود در اون زمان که ادامه ندادم. البته باید واقع گرا باشم  ساز مورد علاقم هم نبود . یادش بخیر به شوخی یکی از رفقای وبلاگ نویس می گفت من سر جلسه اول جا زدم ، تو چطوری یه سال اون آهنگ های خشک و بی روح و تحمل کردی

من خودم مخالف موسیقی کلاسیک و بی کلام نیستم ، ولی ترجیحم شنیدن آهنگ همراه با خواننده است و دوست دارم باهاش زمزمه کنم. 


آهنگی که الان دارم گوش می کنم

Are you gonna be my girl از گروه استرالیایی Jethttps://youtu.be/tuK6n2Lkza0


پ.ن : اگه اهل موسیقی راک هستید حتما خوشتون میاد

زندگی

نمی دونم چرا بعضی افراد نسل های گذشته حالا چه غریبه چه  آشنا اصلا به اینکه یه فرد می خواد ساعاتی از روز و واسه خودش وقت بزاره و تنها باشه احترام نمی زارن. حتی اگه اون فرد بیکار باشه شاید دلش بخواد کل روز رو تخت دراز بکشه و زل بزنه به ترک دیوار . یعنی توقع دارن هر زمان که بهت زنگ زدن گوش به زنگ باشی یا هر زمان خواستن بیان خونت بگی بفرمایید . کاش یه درصد به اون اندازه ای که به فکر حریم خصوصی فرزند خودشون هستند به فکر بچه های دیگه هم بودن. والا. 

بعد میگن چرا انقدر میزان مهاجرت نسل جوان به خارج از کشور زیاده ، والا خود من یه نفر ترجیح میدم برم یه جای دور(البته به همراه خواهرم)زندگی کنم که انقدر زود زود مجبور نباشم با همه دیدار تازه کنم . 

شنیدن کی بود مانند دیدن

اپیزود اول : بعد از مدت ها دوست دوران دانشگاه بهت زنگ می زنه ، از بد ماجرا وقتی موبایلت هنگ کرده بود شمارش پاک شده بود و وقتی جواب میدی نمی دونی کی پشت خط هست. اون هم شروع می کنه یه کم باهات شوخی کنه و بعد که تو میگی شماره رو نداشتی خودش و معرفی می کنه (خب چرا مردم وقتی جایی زنگ می زنن همون اول خودشون و معرفی نمی کنن؟!) . به هر حال حدود دو سال و نیم میشه که تلفنی حرف نزدید و اون هم قصدش از تماس با تو درد و دل و گفتن ماجرای جدایی از دوست پسرش هست که خب چون ماجرا واسه زمان گذشته هست هی داستان و جا به جا تعریف می کنه  اون هم با وجود اینکه تو میگی شب مهمون دارید و داری آشپزی می کنی و واقعا تو شرایط بدی موبایل و نگه داشتی ، در پایان هم پیشنهاد میده که همدیگر و ببینید که خب قاعدتا تو میگی فرصت خالی نداری و خودش متوجه میشه بعد از این همه وقت نباید انتظار داشته باشه همه برنامه هاتو تغییر بدی و واسش وقت بزاری و قبل از خداحافظی درخواست می کنه دوباره مثل قبل با هم در ارتباط باشید و زود به زود برید بیرون ولی دقیقا از همون شب دیگه حتی تو چت هم آنلاین نمیشه ، انگار اون روز فقط دنبال یه گوش شنوا می گشته و حرف بزنه که خب کارش انجام شده و قطعا نیازی به تو دیگه نداره حالا تا تعطیلات بعدی شایدم دو سال بعد ، شاید هم تا جدایی از دوست پسر بعدی.....

اپیزود دوم : تو یه عصر پاییزی واسه خودت داری استراحت می کنی که یهو تلفن خونه زنگ می خوره ، بعد از سلام و احوال پرسی با فرد اون ور خط که فامیل هست تلفن و به خواهرت میدی ، میانه صحبت می بینی به چیزی اشاره می کنه و با خودت میگی هندزفری ؟! اون که داره با تلفن حرف می زنه چیکار با من داره؟؟ بعد متوجه میشی خانوم فامیل نزدیک ، با وجود اینکه با تو صحبت کردند و دیدن که حالت خوبه ولی باز هم همون بحث های قدیمی که باید بره یه هنری یاد بگیره و چیه کل روز تو خونه مونده افسرده شده ، و اصرار خواهر که نه خودش(یعنی تو) هر زمان بخواد و اراده کنه چیزی که دوست داره و یاد می گیره و حتی الان در حال یادگیری یه چیزی هست ولی خب چون جدید هست و کلا هم نیاز نیست کل شهر رو خبردار کنه حرفی ازش نزده ولی باز هم شخص اون ور خط اصرار بی امان داره که نه من مطمئنم فلانی افسرده هست و اگه از خونه به قصد هنر (که در نظر خودش هنر و فقط در یه حرفه مشخص می بینه) بیرون نیاد کارش ممکن هست به روان درمانگر هم برسه. و خواهر در کمال ادب و متانت با توجه به شناختی که از فرد مقابل داره مثل همیشه سعی می کنه با آرامش کامل جواب بده و مکالمه خاتمه پیدا می کنه .

اپیزود سوم : یکی از آشنایان به خونه شما میاد و از هر دری صحبت می کنید تا اینکه بحث به یه ورزش جدید برای کاهش وزن می رسه ، طبق روال همیشه با وجود اینکه حتی در آغاز صحبت نمی دونسته چه نوع ورزشی مد نظر شماست و اصلا اون چیزی که مورد بحث هست چیه ولی باز هم اعلام مخالفت می کنه و میگه اون ورزش برای زانو ضرر داره و بعد هم میگه احتمالا در شهر ما پیدا نمیشه ، شما هم که مثل همیشه بدون اطلاعات و دست پر حرفی از یه موضوع نمی زنید ، و در این مورد می دونید حتی نظر پزشکان در این زمینه مثبت هست و اتفاقا این ورزش بسیار مفید هست برای بدن با این حال چون می دونید طرف مقابل ترجیح میده در جهل باقی بمونه شما هم اصراری برای رساندن اطلاعاتی که دارید به اون نمی کنید و مکالمه به خوبی و خوشی پایان پیدا می کنه .


پ‌.ن : این اپیزودها برشی کوتاه از اتفاقات دور و اطراف من در جامعه بوده است که شنیده شده اند ،  در نتیجه این متن با هیچ شخص حقیقی ارتباط مستقیم ندارد و تنها ثمره ذهن پریشان من در این ساعات است. لطفا در حفظ و نگهداری آن کوشا باشید