ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

من آدم ریسک پذیریم :)





......

کارولین : آدم وقتى یه بازى رو شروع میکنه ممکنه ببازه ولى وقتى بازى نکنه همیشه بازندست....

Queen to Play-2009

 

اینزومنیا

امشب بهترین تیکه ی رادیو هفت اونجایی بود که شاهین شرافتی و محمد بحرانی نمایشنامه خوانی داشتن.وای که چقدر خندیدم.واقعا بچه های رادیو هفت شاهکارن.....شاهکار.اگرچه از برنامه ای که نویسندگانش بروبچه های چلچراغی باشن باید هم همین انتظار و داشت.یعنی من به شخصه بدون دیدن این برنامه نمیتونم شب رو با آسایش سر کنم.از اون آغاز برنامه تا موسیقی تیتراژ پایانی همه نشون دهنده ی یه گروه کار درسته.

به قول دوستان رادیو هفتی : خوب بخوابید


موزیک امشب : داری میری تو از بهنام صفاریان




آلبوم شبح کاری از بهروز صفاریان

امروز با یکی از دوستان در یکی از شبکه های موبایلی در حال گفت و گو راجب موزیک بودیم که هردو به این اتفاق نظر رسیدیم که چقدر موزیکای قدیمی شعراشون پر معنا تر بود،نه اینکه شعرای امروزی بد باشن،به هیچ وجه .خواهشا دوستان منتقد که دستی بر قلم دارن قلمشونو بگیرن اونور و تا پایان این متن و بخونن.میدونم که من حقیر در جایگاهی نیستم که بتونم راجب این موضوعات نظر بدم ولی تنها به عنوان یه شنونده و کسی که معتاد به موسیقیه فکر میکنم الان هم بیشتر همون معدود خواننده های قدیمی در انتخاب شعر و ملودی با تامل بیشتری فکر میکنند.منظورم از قدیمی تنها خواننده های دهه 40 و 50 نیست.منظورم کلا خواننده هایی که کارشونو حداقل تو دهه ی 60 شروع کردن.نمیخوام مثل بعضی دوستان ادعای نوستالژیک بودن داشته باشم و بگم من اصلا آهنگ جدید گوش نمیدم.اتفاقا بیشتر آهنگایی که  گوش میدم جدید هستن و خیلیاشون واسه خواننده های جدید ولی به جرات میگم هر کدومش حداکثر 3بار قابل شنیدنه.یعنی اون حس آهنگای قدیمی و بهم نمیده.بهانه ی اصلی این بحث آهنگ داری میری یکی از ساخته های بهروز صفاریان تو سال 86 بود که نه تنها امروز که دوست خوبم رو به یاد خاطرات قدیمیش انداخت بلکه چند وقت پیش دوست دیگری که خودشون هم دستی بر ساز دارن ازینکه دیدن من این آلبوم و ازون مهمتر آهنگسازی مثل صفاریان و میشناسم کاملا شوکه شدند و گفتند خیلی از دوستانی که حتی کارشون در حیطه ی موسیقی هست هم ایشون و نمیشناسن و من چطور این آلبوم و شنیدم و راجبش اطلاعات دارم.راستش این ماجرا برمیگرده به کاری که من همیشه انجام میدم و باعث آزردگی خاطر بسیاری از دوستان و اون کاری نیس جز خریدن سی دی اوریجنال.بله حتما شما هم تو دلتون دارین میگین تو جایی مثل ایران که فرهنگ کپی رایت اجرا نمیشه خریدن سی دی اصل احمقانه ترین کار ممکنه ولی خب ازونجایی که من آدم خل وعضی هستم انجام این کار دور از من نیست.گذشته از شوخی آهنگسازای قدیمی با اینکه امکانات آهنگسازان امروزی رو نداشتن ولی ملودی هایی ساختن که با وجود 10-20 سال هنوز رنگ و بوی تازگی داره. گرچه مشکلاتی مثل ندادن مجوز باعث کمتر دیده شدن این افراد شده ولی امثال صفاریان،عقیلی و گروه آریان حتی اگر یک آهنگ بسازن میتونن جاودانه باشند.




واقعیته


قاضی استیونس : اگر یک کلمه دیگه حرف بزنی میفرستمت زندان
فلچر رید(جیم کری) : من الان هم توی زندان هستم شما هم نمیتونید اوضاع رو عوض کنید

Liar Liar






We are young

جاتون خالی کنسرت عالی بود.به این حد که استاد و گروهش سه بار خواستن برنامه رو تموم کنن ولی با تشویق مردم باز ادامه دادن.تنها مشکل این بود که اجازه فیلم گرفتن نداشتیم وگرنه همه چیز خوب بود مخصوصا جو سالن و دست زدنای هماهنگ مردم با ریتم آهنگ.

یعنی ما گیلانیا رو جون به جونمون کنن آدمای شادی هستیم.این و در همه چیز میونین ببینین از علاقمون به طبیعت، مهمونی گرفتن تا همین موزیک فولک لرمون. یعنی حتی آهنگای غمگین گیلکیم باعث میشه آدم به وجد بیاد.

امشب یه نکته ی خوبی و مجری برنامه گوشزد کرد که خیلیا موزیک و زبان محلی و نادیده میگیرن.من که به شخصه به گیلانی بودنم افتخار میکنم و همیشه واسه دوستان غیر هم استانیم از غذاها و رسم و رسوماتمون حرف میزنم.

راستی یه نکته ی خیلی جالب.پدر و مادر گرامی که برای گذروندن شبی خوب راهی کنسرت میشین احیانا بد نیست یه نگاه به این بلیط بنده خدا بندازین و ببینین که توش چه مواردی نوشته شده.

آخه وقتی گفتن بچه زیر 6 سال همراهتون نیارین نیارین دیگه لطفا.فکر کنم حدودا 20 تا بچه این سنی فقط من به چشم دیدم تو سالن.در همین جا لازمه بگم من اصلا آدم ضد بچه ای نیستم ولی خب خودتون تصور کنین آدم داره از موزیک لذت میبره بچه کناریش مدام همراه پدر یا مادرش نقش پیام بازرگانی و ایفا میکنه و کلا در رفت آمده ازون طرفم بچه ی خانواده ی پشت سری یا داره با صدای بلند عربده میکشه،یا درخواست تنقلات داره،وسطای کنسرتم که خسته میشه از روی محبت چندتا لگد حواله ی صندلی ما میکنه.آخه این انصافه؟؟

بد نیست واسه آسایش خودمون به فکر آسایش اطرافیانمونم باشیم.


موزیک امشب: Happy از Pharell wiliams

I am proud of being an Iranian

هوا شناسی هوای فردا رو برفی اعلام کرده و این واسه یه زمستونی مثل من یعنی بهترین هدیه.یهو ناخوداگاه یاد شب سال نو میلادی و جشن شبکه ZDF افتادم. واقعا آتیش بازیش معرکه بودن.

نمیدونم جرا بعضی دوستان تا حرف جشنای کشورای دیگه پیش میاد برچسب غرب زدگی و به آدم میچسبونن.والا من بیشتر از هر کسی نوروز و جشنای باستانی خودمون و دوست دارم و تا جایی که تونستم و در توانم بوده اونارو به دوستان غیر ایرانیم معرفی کردم ولی منتهی مسئله اصلی اینه خداییش وقتی مثلا این آلمانها رو میبینم که حداقل ماهی 1 جشن بزرگ دارن یا میبینم دوستام مدام از کارناوالایی که میرن صحبت میکنن گاهی دلم میخواد کاش منم تو یه کشور دیگه زندگی میکردم.حتما الان با خودتون میگین خب این همه آدم مهاجرت میکنن یکیشم تو. حرفتون درست ولی من بیشتر ازین حرفا وطن پرستم. درسته اینجا خیلی چیزا واسه آدمی با طرز فکر من مهیا نیست به جاش خونوادم،دوستام،طبیعتش،آب و هواشو حاظر نیستم با هیچ جا عوض کنم.ترجیح میدم همینجا بمونم و تلاش کنم کشور ایده آلم و بسازم نه فقط واسه خودم واسه خیلی از دخترای هم سن و سال خودم هرچند از نگاه بعضیا احمقانه به نظر بیاد ولی من هنوز همون آویشن همیشگیم.


فیلمای امروز: Enchanted , A Beautiful mind , Enough

روزهای گذشته

خب امتحان آز. قارچ بد نبود یعنی اگه راحت می بود باید تعجب میکردیم.

سه شنبه بدترین روز این هفته بود.صبحش ساعت 8 که سم و نماتد و با هم داشتم و لطف کردم سم و گند زدم البته بچه هایی که 1 امتحانه هم بودن بد دادن از بس که سوالای استاد هلووووو تشریف داشتن.

تازه جالبیش اینجاست اومده بودن موقع آخرای امتحان به من و یکی از همکلاسیا میگفتن: شما چرا تا الان نشستین وقت تموم شد و رفتین واسه پنالتی؟! (استاد مذکور چشم نخورن نمک و همینجوری پخش میکنن تو محیط)...حالا جالب اینجاست میدونستن که 2 امتحانه هستیم و این تیکه رو نثارمون کردن!

ازین که بگذریم با دیدن بچه ها فهمیدم 90% کلاس بد دادن و فقط امید دارن شاید پاس شن و  بعضی دوستانم این ما بین جملات محبت آمیزی به خانواده ی استاد حواله میکردن( منم از دست استادا عصبانی میشم ولی تا خودشون هستن نیازی نیست به خونوادشون توهین کنیم.اونا که مارو ننداختن.بد میگم بگین بد میگی).....

بعد جالبترین تیکه ی روز این بود که از 10 تا 4:30 بعدظهر با دوستان موندیم دانشگاه که چی امتحان دفاع مقدس بدیم.بله کاملا درست شنیدین یکی دیگه از عجایب 8 گانه ی دانشگاه آزاد همین دروس عمومیه.

حالا بماند که گذر زمان باعث کلافگی شده بود و درس مورد نظرم چیزی نبود که اصن آدم رغبت کنه این همه ساعت بشینه بخونه بیشتر بچه ها تو حیاط و نمازخونه در حال شوخی بودن و استراحت و چند صباحی دلشون میخواست یادشون بره امتحان صبح چی شده.(این تیکه مختصص بچه های گروه ما نبود.بچه های بقیه رشته هام اوضاعشون همینطور بود)

در هر حال حدودای ساعت 2:30 با یکی از دوستان به قصد ناهار روانه ی بوفه ی نزدیک دانشکده شدیم و از آنجایی که حس و حالی نداشتیم دو لیوان فرایز چیز سفارش دادیم با سس اضافه که دلتون نخواد بد چسبید.گرچه که هوای دانشگاه مساعد نبود و در لحظه های آخر گردبادی مارو از حیاط دور کرد و به ناچار دوباره برگشتیم نمازحونه.هوا هم این چند روز هم خودش و گیر آورده . در این بین دیدن چهره هایی که تو اون هوای گرم لباس بافتنی پوشیده بودن جالب بود.گرچه من صبح خوددم کاپشن داشتم ولی دیگه اون ساعت دستم بود.

حوالی ساعت 4:15 بهد از باز شدن در دانشکده با سرعت بنز سی کلاس به سمت آموزش رفتم تا کارت موقت امتحان و بگیرم که طبق معمول با تیکه های مسئول آموزش بی سوادمون مواجه شدم.بماند که بعد یه ربع حرفای بی ربط فهمیدم امتحان دانشکده مدیریت هست و در حین دویدن رو پله ها یه سکندری اساسی خوردم و باعث شادی روح پسرانی که داشتن ازونجا رد میشدن شدم(کلا وجود من تو این دنیا فقط به قصد و نیت خندوندن دل اطدافیانه همین و بس).بعد کلی گرفتاری و رسیدن به دانشکده و نا امیدی از دیر رسیدن خانومی که مسئول کتابخونه بود با روی گشاده کارتم و داد و من مثل کودکی که هیچ غمی نداره آنچنان کارت به دست بودم که گویا کارت امتحان جای خودش رو به یه بادبادک خوش آب و رنگ داده ...خوشحال به سوی کلاس مزبور رفتم.(بله مدیر آموزش کارت و نداد و به جاش کسی که وظیفش نیست کمکم کرد)

خدارو شکر امتحان بدی نبود . به خیر گذشت و حداقل روز با آسایش تموم شد.

پ.ن: سورپرایرز روزم بلیط کنسرت یکی از خواننده های موزیک سنتی گیلانی بود که باعث شد ازین که همچین خواهر خوبی دارم که همیشه به فکرمه و واسه عوض شدن حال و هوام همچین برنامه ای رو ترتیب داده بیشتر ذوق کنم (رادیو هفت شب تو ویژه برنامه شب یلدا یه قطعه از ایشون رو پخش کرد .بعله.پرچم ما گیلانیا همیشه بالاست)

ساعات بی خوابی

فردا 8 صبح امتحان آز.قارچ

نمیدونم چرا ولی حس میکنم این استاد با بچه های سال ما لجه وگرنه چه شکم دردیه که ورودیای 90 و همه رو پاس کرده.اونوقت به ما سر هر درسی یه سرعت گیر میذاره!!!یعنی من موندم تمام این دوستان که از رو جزوش اسم قارچ و بلد نیستن بخونن چجوری سر امتحان در حد پاسی نوشتن؟مگه تقلب کرده باشن به قول یه استاد معروفمون: خانوما که با هندزفری راحت تقلب میکنن بعد نمیگه اون دوست دوست داشتنی یا مراقب امتحان نقش چماق رو ایفا میکنن سر جلسه امتحان؟ تازه هی هم گیر میدن موبایل تو کیف خاموش باشه.بعد به فرضم طرف موبایل و ببره با کلی دردسر و زرنگی.سوالا مگه ماستن که راحت بشه جوابارو پیدا کرد.تازه 99% مواردم 2-3 سوال آخر اصن تو جزوه نیست و باید به گوگل مایند دل ببندیم

باز حالا یه درس اگه باهاش داشتیم میگفتیم جهنم،تحمل میکنیم.ولی بدبختی اینجاست 6 تا درس باهاش داریم.(کلا دروس تخصصیمون رو 4تا استاد درس میدن دیگه تصورش با خودتون)

بعد ازون جالب تر مثلا همین امتحان فردا.کل ترم اسلایدارو زیر میکروسکوپ نشون داده یهو فردا با پروژکتور میندازه رو دیوار.حالا نور آزمایشگاهم که قربونش برم اینجور موقعیت داغونهبعد از این جالب تر جای اینکه کل قارچ یا اندامک و نشون بده فوکوس کرده رو یه گوشه و باید تو این وضعیت خیلی اکازیون اونم درحالی که خیلی قارچ ها همرنگن و اندامشون مشابه هست دست به دامن لاتاری بشیم و حدس بزنیم قارچ نگون بخت چیه.آخه استاد من نکن این کارو.میخوای چیو ثابت کنی؟حالا ما به جهنم.میخوام ببینم شب با خیال آسوده میتونی بخوابی بعد از این بلاهایی که سرمون در میاری...

تازه تمام این ماجراها در کمتر از 20 دقیقه اتفاق میوفته و آخرش تنها چیزی که میمونه قیافه های فلک زده ی ماست که به شکل پیروزمندانه پیش به سوی حیاط دانشکده به دنبال یافتن خاک مورد نظر ترجیحا رس،شن،ماسه و انواع دیگر برای ریختن روی سر مبارک هستیم.

البته احتمال زیاد ازونجاییکه دیگه سن وسالی ازمون گذشته و یه جورایی فسیل دانشکده محسوب میشیم بهتره واسه حفظ ظاهر هم که شده به همراه اراذل و اوباش(دوستان عزیزتر از جان) خرامان خرامان بهسوی بوفه رفته و در این صبح زمستانه دور هم املت بزنیم و چایی بنوشیم .

 که تا بوده امتحان و بدبختیاش بوده،دم رو غنیمت شماریم که شاید فردا نباشیم.

موزیک الان: Kiesza :Hideaway 

فیلمی که باید دید





لوییس(رابرت دنیرو):انقدر دین در دنیا هست که مردم از هم متنفر باشن!.اما اونقدری دین وجود نداره که مردم همدیگرو دوست داشته باشن!


1987-
Angel heart






دکتر هافمن(هلنا بونهم کارتر):از اونجا که یه آدم میتونه یه هیولا بشه، یه هیولا هم میتونه یه آدم بشه!

Dark Shadows-2012