ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

به دنبال نور می گردم ....

مدت ها پیش یکی از خواننده های ایرانی ساکن کانادا یه کلیپی از حرفاش منتشر کرد در مورد تفاوت جوون های ایرانی و کانادایی و بیشتر حرفاش متمرکز بود راجب اینکه ما ایرونی ها به استعداد خودمون باور نداریم و از بچگی بهمون گفتن فروتن باش و بزار بقیه از کار تو تعریف و تمجید کنند. والا واقعیت امر تجربه بهم ثابت کرده که اتفاقا کاملا برعکس این و میشه تو هم سن و سال های من پیدا کرد. چه دوستان و همکلاسی های مدرسه و دانشگاه چه افرادی که حالا مجازی یا حقیقی باهاشون آشنا شدم تقریبا می تونم بگم حالا نه اکثریت ولی بیشتر مردم اتفاقا دارای یه اعتماد به نفس کاذبی هستند به این صورت که وقتی توانایی انجام کاری و به درستی ندارند و شاید حتی پایه های اون موضوع رو هم نمی دونند ادعای عالم بودن و دارند. از اون طرف قضیه افرادی و می بینم که چه تو زمینه شغلی چه در زندگی شخصی فوق العاده هم از نظر انسان دوستی و هم نوع دوستی جایگاه خوبی دارند ولی همیشه متواضع هستند. حالا که حرف هام به اینجا رسید گفتم شاید بد نباشه این و هم بگم که تو فرهنگ مردم ژاپن و کره جنوبی اصول تربیتی بچه ها از همون اول این جوری هست که هم دیگر رو دوست داشته باشیم و در حد توانمون به هم کمک کنیم و هیچ وقت و در هیچ زمانی خودمون رو از کسی بالاتر نبینیم و بدونیم همه انسان هستیم. حتی در ورزش های سنتی ژاپنی شاهد این هستیم که مثلا فرد در حال آموزش چقدر برای استاد خودش احترام و ارزش قائل هست و از اون طرف استاد هم فرد رو نه تنها در زمینه ورزش بلکه در زندگی هم به انسان بهتری تبدیل می کنه و یا اینکه در مدارس ژاپنی بچه ها خودشون کلاس های خودشون و تمیز می کنند و در تقسیم غذای نهار مشارکت می کنند و از همون سنین دبستان یاد می گیرند که مسئولیت پذیر باشند . ( در این مورد مستندهای متنوع زیادی و می تونید در یوتیوب پیدا کنید )
حتما با خودتون می گید که تو مگه چند سالت هست و چند تا آدم در عمرت دیدی که این و میگی ؛ باشه قبول اصلا من نسبت به شما افراد کمتری و می شناسم ولی حتی در این شرایط هم با توجه به مشاهدات خودم و چیزهایی که از اطرافیان دیدم و شنیدم می تونم بگم شاید غیر از افراد خانواده خودم و چندتا دوست کسی و ندیدم که واقعا فروتن باشه . یادش بخیر تو دوران دانشگاه یکی از دوستان و همکلاسی های صمیمی همیشه به من می گفت فلانی تو اصلا اعتماد به نفس نداری و چرا همیشه خودت و با همه در یه سطح می بینی و با همه جور آدمی دوست میشی... ولی همیشه جواب من این بوده و هست که مگه من کی هستم  که بخوام خودم و بالاتر از کسی ببینم ؟ وقتی افرادی مثل برنده های جوایز نوبل یا هنرمندان موفق یا دانشمندان و پزشکان مشهور که در زندگی دست آوردهای خیلی خوبی داشتند رو می بینم که با وجود این موقعیت ها در زندگی خیلی نرمال و عادی رفتار می کنند و حتی در مصاحبه های خودشون یه نوع از تواضع رو میشه در کلماتشون مشاهده کرد چرا من نوعی که به نوبه خودم کار خاصی برای بشریت نکردم بیام نگاه بالا به پایینی به اطرافیانم داشته باشم؟ اگه من چیزی بلد هستم یا به دنبال یادگیری چیز جدیدی هستم این انتخاب من بوده و هست و هیچ دلیلی نداره بابتش به کسی فخر فروشی کنم و یا اینکه بخوام بگم چون من فلان چیز و می دونم  و شما نمی دونی پس من از تو ، انسان بهتری هستم .
در کل ولی به یه نتیجه ای رسیدم که تمام این موارد بر می گرده به خانواده ، اگه کسی تربیت درستی داشته باشه فارق از اینکه در کجا و در چه سمتی و در جه شرایطی داره زندگی می کنه می تونه خیلی راحت آدم خوبی باشه مهم اینه که خودش هم بخواد ، ولی متاسفانه این روزها خیلی ها حتی در انجام کارهای ساده در زمینه کاریشون حتی میشه گفت عاجز هستند با این وجود طوری برخورد می کنند که انگار چه شخصیت مهمی هستند. حالا اگه پول باباشون یا ایضا پول دوست پسرشون/دوست دخترشون  و  موقعیت اجتماعیشون رو ازشون بگیرید واقعا چیزی برای ارائه ندارند. 


پ.ن : هر روز بابت اینکه مادرم بهم یاد داد چه جور انسانی باشم از خداوند شکر گزار هستم و ازش می خوام بهم کمک کنه حتی یک دقیقه در زندگی دچار غرور نشم  چون اون روز قطعا روز مرگ منه. 

این متن و هفته پیش نوشته بودم ولی از همون موقع تو یادداشت های چرک نویس مونده بود تا به الان. گاهی برای گفتن یه سری حرف ها تردید دارم ولی خب اینجا جایی هست که هر حرفی و می تونم بنویسم بدون ترس از قضاوت و نقد بقیه.