ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید

اگه یادتون باشه چند ماه پیش یه مطلبی گذاشته بودم و در مورد شوآف کردن حرف زده بودم که خب با استقبال خوبی هم از طرف شما مواجه شدم ، حالا نمی خوام دوباره اون بحث و باز کنم ولی همین جوری امروز داشتم با خودم فکر می کردم چقدر دیدگاه ما آدم ها و خواسته هامون تو زندگی با هم متفاوته. نمی خوام بگم من خوبم بقیه بد یا اینکه افکار روشنفکرانه و والایی دارم و فکرهای بقیه هم سن و سال هام دم دستی هست فقط می خوام چیزی که تو ذهنم هست و با شما به اشتراک بزارم. به قول یه دوستی هر کدوم از ما انسان ها در هر جایگاهی که قرار داریم وظیفه داریم به اندازه خودمون چراغی و تو جامعه روشن کنیم ، یا حداقل من اینجوری فکر می کنم. 

بگذریم ، فضای اینستاگرام باعث شد این مدت به خیلی چیزها فکر کنم ، مثلا رفتار همکلاسی هام تو دانشگاهمون چه اون موقع که دانشگاه می رفتیم چه الان که هر کدوم سر خونه و زندگی خودشون هستند و اینکه چقدر آدم های متفاوتی شدند یا شاید هم از اول متفاوت بودند همشون و من به این دید بهشون نگاه نکرده بودم. نمی خوام زیاد حرف بزنم که سرتون درد بگیره واسه همین یه راست میرم سر اصل مطلب ، با توجه به حرف هایی که این چند ساله اینجا نوشتم احتمالا تا حدودی با شخصیت من آشنایی پیدا کردید و می دونید طرز فکرم و علاقه مندی هام چه چیزهایی هستند . تو جامعه ما متاسفانه خیلی ها ادای روشنفکری و در میارند ، یادش بخیر تو فیس بوک علیرضا بیست و چهار که یکی از فعالان در زمینه کلیپ سازی بود یه کلیپی در مورد روشنفکری تو ایران ساخته بود که در زمان خودش خوب وایرال شد. دقیقا می تونم بگم حدود ۹۰ درصد دوستان من همون آدم تو کلیپ هستند ، مثلا میان یه متن از یه صفحه ای و استوری می کنند و دوتا گیف هم میزارن که بگن خیلی متفاوت و خفن هستند ولی در واقع خودشون نه به اون گفته تو متن عمل می کنند و نه اینکه در موردش مطلع هستند به میزان کافی. در واقع یه جورایی ظاهر ماجرا با باطن ماجرا یکی نیست‌ . نمی دونم اصلا مطرح کردن این مطالب اینجا درست هست یا نه ولی خب از اونجایی که وبلاگ من برام حکم یه جور دفتر خاطرات شخصی و داره گفتم همین جا حرفش و بزنم. 

این موضوع فقط هم مختص دوستان من نیست با یه نگاه سرسری به اکانت های اینستاگرام میشه کلی تصاویر این سبکی پیدا کرد که پشت سرش آدم هایی هستند که شاید سعی کردند ظاهر خوبی و از خودشون نشون بدن ولی در واقع فرسنگ ها با اون نوشته فاصله دارند. 

شاید هم مشکل از من هست که زودتر از سنم بزرگ شدم و به چیزهایی  فکر کردم و فکر می کنم که واسه خیلی هاشون دغدغه نیست. شاید هم اون ها مقصر نیستند این جامعه ماست که همچین شخصیت هایی رو می طلبه. به عنوان مثال برای من آخرین چیزی که تو یه آدم اهمیت داره اینه که چقدر پول داره ، ماشینش چیه ، مارک لباسش چیه، تو کدوم خیابون زندگی می کنه، خونه ای  توش زندگی می کنه الان چقدر ارزش داره و خونوادش کی هستند یعنی جوری تربیت شدم که واسم شخصیت خود افراد برام به مراتب مهم تر از این چیزهاست ، بعد وقتی میبینم دوستام وقتی به هم میرسن  اولین چیزهایی که در موردش حرف میزنن اینجور مسائل هست واقعا افسرده میشم. می دونم خیلی ها تو زندگیشون خیلی چیزها رو تجربه نکردند یا دیرتر به یه چیزهایی رسیدن ولی این دلیلی نمیشه خودشون و بالاتر از بقیه ببینند. نمی دونم ولی هیچ وقت با این موضوع نتونستم کنار بیام. حتی در این مورد یه بار داشتم با یکی از فامیل ها صحبت می کردم که خب هم از لحاظ سنی از من بزرگتر هستند هم اینکه به معنا واقعی کلمه انسان دنیا دیده ای هستند ، وقتی در مورد دورهمی دوستانمون حرف زدم باورش براشون سخت بود که مثلا سیگار کشیدن یا الکل خوردن انقدر واسه دخترهای هم سن من مهم هست و مقایسه می کردند با نوه های خودشون که در خارج از کشور زندگی می کنند. نمی دونم تا چه حد تونستم منظورم رو برسونم ولی من خودم واقعا هیچ وقت علاقه ای به امتحان کردن این چیزها نداشتم با وجود اینکه آزادی انتخاب همشون و داشتم و دارم ، شاید این آزادی باعث شده هیچوقت سمتش نرم ،  ولی خب می دونم آدم ها متفاوت هستند و ممکن حس و انرژی که من از یه آهنگ و رقصیدن  همراهش  می گیرم و اون آدم با کشیدن یه پاکت سیگار یا نوشیدن یه بطری مشروب بگیره ، ولی انتظار دارم همون جوری که من درکشون میکنم اونها هم من و درک کنند و فکر نکنند اگه کسی اهل این چیزها نیست پس عقب افتاده است و هیچی سرش نمیشه ... الان که بحث نژاد پرستی و کلا برابری انسان ها  تو همه شبکه های مجازی داغ شده جالب همین آدم ها جوری وانمود می کنند که انگار عادل ترین آدم در شهرشون هستند در حالی که همین آدم ها بارها در حق من قلدری کردند  .... من که راه خودم و رفتم و میرم ولی امیدوارم روزی به این فکر کنند که هر حرفی که می زنند چه تبعاتی براشون داره و ممکن در آینده نیازمند همون آدمی که تحقیرش کردند بشند اونم درست در جایی که فکرش و هم نمی کنند. 

اگه بحث کلاس گذاشتن باشه من خیلی راحت می تونستم واسشون جوری کلاس بزارم که در جا میخکوب بشن ولی خب من آدمش نیستم و نبودم و ترجیح میدم همه من و با توانایی ها و رفتار شخصیتی خودم بشناسند نه وابسته به اینکه مثلا ساکن کجا هستم یا وابسته به چه خونواده ای هستم و همیشه از پارتی بازی دوری کردم. البته این روند همیشگی جامعه ماست هر چی بیشتر راستگو باشی و با همه یه جور رفتار کنی فکر می کنند خبری هست و باید از تو سوء استفاده کنند و سرت سوار شن اونوقت خیلی هم ادعا دارند که شخصیتشون خوبه. 

خیلی حرفام پراکنده شد ولی خب یه درددل خودمونی بود واسه خودم ، شاید هم یه تلنگر باشه واسه هر کسی که اینجا گذر می کنه. 

همه ما انسان ها حداقل به نظر من برابریم ، هیچ چیزی حالا چه رشته تحصیلی چه ظاهرمون چه پول چه خونواده و هیچ امکانات دیگه ای نمی تونه ما رو از بقیه متمایز کنه و باعث بشه نگاه بالا به پایینی به بقیه داشته باشیم ، به قول گری وی که یه اینفلوئنسر موفق هست ما باید با همه خاکی باشیم و فروتن بودن و فراموش نکنیم ، وقتی که از بالا به بقیه نگاه کنیم همون جا بدترین ضربه رو به خودمون زدیم و داریم به سمت نابودی حرکت می کنیم. 


پ.ن : امیدوارم انسانیت روزی اولویت زندگی همه آدم ها باشه فارغ از جنسیت و نژاد و طبقه اجتماعی . 

نظرات 1 + ارسال نظر
اشکان ارشادی ، اشخانی سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1399 ساعت 06:19 ق.ظ http://ashkhani.blog.ir

بسیار زیبا و دلنشین.
کاملا درست نوشتی. عالی بود و حقیقت برای اولین باره وبلاگت را خواندم.

ممنونم بابت نظرتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد