ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

پست مخصوص دکی

چرا بعضی افراد حس می کنند استفاده بیش از حد کلمات انگلیسی در مکالمات روزمره شون باعث میشه آدم باسوادی به نظر بیان؟

پ.ن: در حالتی که بیشتر افرادی که تو زبان انگلیسی در حد بالایی قرار دارند مرتکب این اتفاق نمی شوند و میدونند هر زبانی ارزش خاص خودش رو داره.

ماجرای کلمات در زبان فارسی

یه سوال، چرا تو فرهنگ زبانی ما، مردم  به دستگاه کنترل تمام وسایل برقی و غیر برقی ریموت می گن؟

پ.ن : منظورم استفاده از کلمه ریموت به تنهایی هست.

today

یعنی چهارشنبه ها کلا روز خنثی بود تو موسسه ولی امروز کلی سوژه داشتم.

اول اون آقایی که اومده بودند برای کسب اطلاعات در مورد موسیقی کودک .قبل از ملاقات با استاد مربوطه من براشون چای بردم به رسم ادب، آقای محترم زورش می اومد فنجون و برداره برگشته دور و برش و نگاه میکنه میگه: خب، من کجا بزارم فنجون رو، اونم درست در حالی که من خم شدم تا کمر . منتظرم زودتر برداره بذاره رو میز.آخرش میگم خب بردارین بذارین رو میز که من سینی و ببرم.میگه میشه شما زحمتش و بکشین.حالا تصور کنید دستاشم خالی بود.احتمالا من و با گارسون رستوران اشتباه گرفته بود.آخرش منم چای و با شکلات و قند گذاشتم رو میز.

تو این مدت همچین رفتاری و ندیده بودم.جالب بود برام واقعا.

سوژه دوم هم که استاد آواز بود که جلسه معارفه با هنرجوش و فراموش کرد و دیر اومد اونم در حالی که هنرجوش 50-60 ساله هستن.آخرشم  جلوی هنرجو میگه من اشتباه کردم و زمان و بهش خبر ندادم.حالا خوبه همین دیروز تلفنی حرف زدیم.بچه اصفهانی پررو

سوژه اول هنوز تو موسسه هست و داره با استادمون حرف میزنه

اردیبهشتی باش

این ماه برای من امسال شروعش با کنسرت بود و گویا اختتامیش هم قراره با کنسرت باشه.

روز اول ماه که رفتم کنسرت ارکستر ما که به پاس یک عمر زحمات استاد امانی در زمینه موسیقی ایرانی برگذار شد.نوازندگان ارکستر همگی نوازندگان جوانی بودند که هم پر انرژی بودند و هم خیلی با استعداد.می تونم بگم بهترین کنسرت کلاسیکی بود که تو عمرم رفتم و مطمئنم خیلی بعیده گروهی به این قدرت حداقل تو گیلان به این شکل کنسرت  با کیفیتی و برگزار کنه.بهترین قسمت ماجرا این بود که نوازنده کنترباس گروه یکی از دوستان من بودند و من بعد اون اجرا بیشتر از همیشه بهشون افتخار کردم.

بعد از سپری کردن یه شب خاطره انگیز تو سالن خاتم الانبیا رشت ، دیشب راهی تالار گلستان شدم و رفتم کنسرت فرزاد فرزین.

سورپرایز اول اجراش عالی بود ....

زمانیکه برنامه با آهنگ تنهایی دو نفره شروع شد کل سالن شروع کردن به خوندن آهنگ با صدای بلند ، تنها چیزی که روی سن دیده می شد سایه فرزاد فرزین رو پرده سفید سن بود و همه متعجب سرشونو بر میگردوندن که بتونن ببینن کجاست ولی بعد از افتادن پرده که روبه روی ما بود از انتهای سالن صدای جیغ اومد و بعد مدت کوتاهی فرزاد فرزین از بین جمعیت و دقیقا با فاصله یک نفر از ما ، از بین جمعیت رد شد و رفت رو سن.

کل کنسرت فضای شاد و شب خوبی و ساخت فقط اون وسط افرادی که در حال ثبت خاطرات با موبایلشون بودند و ایضا هنرنمایی گاهی باعث میشد کل سن و با وجود اینکه تو جایگاه VIP  بودم نتونم خوب ببینم.درکل ولی خیلی خوب بود و جالب بود که امروز فهمیدیم دوتا از دوستان هم اونجا حضور داشتن و من ندیدمشون.

آخر ماه هم که قرار شد به همراه خواهرم برم کنسرت علی  زند وکیلی و از الان معلومه خیلی قراره خوش بگذره.

امیدوارم اردیبهشت شما هم پر باشه از عطر و نوای موسیقی

دانشگاه

امروز در کل روز مزخرفی بود.

همین

100%واقعی

چه باور کنید یا نکنید یکی با سرچ :  زن مش ماشاءالله بی درد رسیده به وبلاگه من؟!!!

آخه چرا؟

یعنی ربط من به زن مش ماشاءالله چیه ؟باز میگفت پوپک و مش ماشاءالله یه چیزی

تازه 4 بار هم سرچ کرده، این یعنی آخر پشت کار



پ.ن:  پوپک و مش ماشاءالله اسم یه فیلم سینمایی بود با بازی مهناز افشار،امین حیایی ،سروش صحت ،بهاره رهنما و  فرهاد آئیش

از پنج‌شنبه‌ها متنفرم

نام عنوان نام کتاب تازه منتشر شده از دوست و وبلاگ نویس همشهری ما مهران نجفی هست.

خودم قراره آخر ماه کتاب و خریداری کنم و به شما هم توصیه می کنم برای حمایت از این دوستمون که هم دستی بر قلم دارن و هم همسایه وبلا گ نویس شما محسوب می شن به این لینک برید:


لینک خرید کتاب در فروشگاه نشر نگاه:


http://shop.negahpub.com/Products/Properties-پنجشنبهها_متنفرم_-2054.aspx






تکنولوژی از یاد رفته...شاید؟!!!

امروز که یه سری به ایمیل قدیمیم زدم به فکرم رسید یه مطلب راجبش بنویسم.

نمی دونم چند درصد از شما هنوز از سرور های مختلف ایمیل استفاده می کنید ولی این و می تونم با قاطعیت بگم بیشتر افرادی که می شناسم این روزها از سرویس جی میل به جای یاهو میل استفاده می کنند.

شاید دلیل اول این اتفاق امنیت بیشتر سرور گوگل باشه که به نظر من واقعا هم حقیقت داره و برای اثبات این موضوع میشه با یه نگاه کوچیک به برنامه هایی که آمارگیری تعداد کاربران اینترنتی و تعداد دفعاتی که هر کاربر از یک سرور مشخص استفاده می کند رو مد نظر قرار بدید.

دلیل دوم میتونه شکل گرافیکی بهتر جی میل باشه که واقعا تغییراتش تو این 2_3 سال اخیر چشمگیر بوده

یا شاید معرفی شبکه اجتماعی گوگل پلاس به کاربران اینترنتی و از بین رفتن تدریجی یاهو360 باعث محبوبیت بیشتر جی میل شده 

با تمام این حرفا برای کسی مثل من همونطور که آرزوی کار تو شرکت گوگل هنوز جزو 10 کار برتر تو ذهنمه و واقعا حاضرم هر سختی و به جون بخرم تا حداقل چندسالی  تو هر بخشی از گوگل کار کنم و با وجود اینکه همه اطرافیانم می دونن من چقدر عاشق تکنولوژی هستم ،با این حال منکر این نمیشم که هنوز از سرور ایمیل استفاده می کنم و حتی  ایمیل هایی که باهاشون  تو خیلی از شبکه ها عضو هستم  برای سرور یاهو هستند و  از جی میل برای کارای شسته رفته تری استفاده می کنم.نه اینکه عضو شدن تو شبکه های اجتماعی بد باشه، اصلا، چون بعد ازگذشت این سالها و تجربه دوستی با آدم های مختلف تو کشورهای مختلف بهم ثابت شده که اگه بخوایم از شبکه ای درست استفاده کنیم قطعا پیشرفت می کنیم و تجربیات مفیدی تو زندگی پیدا می کنیم.

نمی دونم تا چه حد در میون گذاشتن این حس با بقیه اون هم اینجا تو وبلاگ درست هست یا نه فقط این و میدونم که به احتمال زیاد یه روزی خودم یه شبکه اجتماعی و طراحی می کنم البته اگه بعد از انتشار این مطلب زنده بمونم...یه روزی.....خبرش به دستتون میرسه.حالا نه در یه بازه ی زمانی مشخص ولی بالاخره میشه.صبر داشته باشید

سال جدید،نام جدید

سال 95 از همون ابتداش برای من همراه بود با تغییر و به نوعی فعال تر از سال 94 شدم.در همین راستا و اینکه  از چند وقت پیش که Phil در یکی از کامنت ها من و ژاندارک خطاب کرده بود و خودم هم از بچگی بعد دیدن کارتون ژاندارک و خوندن زندگی نامش ازش خوشم اومده بود و امروز بعد خوندن پست تغییر نام وبلاگ مردیت در سال جدید،تصمیم گرفتم اسم وبلاگمو به چیزی تغییر بدم که بیشتر از قبل نمایانگر عقایدم و تفکرم تو زندگی باشه .

چون اولین چیزی که مخاطبان تو یه وبلاگ بهش توجه می کنند اسم وبلاگه و چه بهتر که اون نام، نامی باشه که دوستش دارم.

امیدوارم دوستان وبلاگی از این تغییر ناگهانی دلخور نباشند و اگر این اتفاق افتاد از همین تریبون ازشون عذرخواهی می کنم.

94 ;که گذشت

یکی از بهترین کادوهایی که گرفتم،تبریک تولد از یک دوست خوب که راهه دور بود