ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

شانزدهمین سالگرد

چه روزهای عجیبی و می گذرونیم . الان تقریبا ۲ سالی هست که درگیر ویروس کرونا هستیم و هر روز از گوشه و کنار اخبار مرگ دوستان و آشنایان و می شنویم ، این وسط هستند عده ای روشن فکر و باسواد که با وجود این اوضاع بد و نبود واکسن ذره ای از گردش و تفریح دست نکشیدند و هنوز فکر می کنند مرگ فقط برای همسایه است. من که برای هیچ کسی حتی دشمن خودم آرزوی مرگ نمی کنم ولی امیدوارم تا دیر نشده به خودشون بیان و کمی رعایت کنند ، چون بعدا به خاطر همین یه شب تولد و دورهمی و پارتی ممکن بعدها یه عمر پشیمون بشن . 

گاهی هم با خودم فکر می کنم شاید این آدم ها تاکنون کسی و تو زندگیشون از دست ندادن وگرنه قطعا انقدر راحت با این موضوع برخورد نمی کردند. 

در هر حال شانزدهمین سالگرد هم گذشت و همچنان یه تیکه از قلبم بدون وجود تو خالیه ، شانزده سال که هیچ اگه صد سال هم بگذره از درد و غم نبودت در زندگیمون کم نمیشه. 

مامان مهربونم ، تو تک تک روزهای زندگیم روزی نبوده که جای خالیت و حس نکنم . حاضر بودم همه چیزم و بدم فقط یه کم بیشتر در کنارمون باشی. 

خیلی زود از دست دادمت ، خیلی زود . نمی دونم همه انقدر با مادرشون صمیمی و وابسته هستند یا نه ولی واسه من تو بیشتر از یه مادر بودی ، یه دوست خوب که تو همه روزهای کودکی و نوجوانی کنارم بود و همیشه بهترین حامی من بود و راحت هر چیزی و می تونستم بهش بگم بدون اینکه بترسم چجوری در موردم قضاوت میکنه. بعد تو دیگه هیچ چیزی مثل قبل نشد ، مطمئن هستم اگه الان کنارمون بودی زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای داشت . 

نمی دونم آدم خوبی هستم یا نه و چقدر در این راه موفق بودم ولی تمام سعی خودم و می کنم که همون جوری که بهم یاد دادی آدم خوبی باشم و هیچ کار نادرستی در حق هیچ کسی نکنم. 

همیشه تو فکر و قلبم زنده ای ، شاید جسمت کنارم نباشه ولی فکرت از سرم بیرون نمیره . 

به امید روزی که دوباره تو یه دنیای دیگه همدیگر و ببینیم ، دوستت دارم  مامان مهربونم . 

سال نو

دوباره شکوفه های بهاری روی درختان نمایان شدند و طبیعت شروع به سبز شدن و رویش دوباره کرد. نوروز برای من همیشه دوست داشتنی ترین آئین ایرانی بوده و هست ، شاید به این دلیل که هر ایرانی هر نقطه این کره خاکی باشه با وجود تمام تفاوت های فکری ، عقیدتی ، سیاسی و ... این رسم و فرهنگ ایرانی رو به جا میاره . اگرچه تقریبا 15 سالی میشه که روزهای نوروز برای من همراه هست با دلتنگی خیلی زیاد ولی با این حال ، دیدن شادی بقیه و امید دادن به اونها برای زنده بودن و زندگی شاید تنها دلیل سرپا موندن من بوده..... 

به هر حال نمی دونم شمایی که خواننده این وبلاگ هستید الان در کجا و در چه شرایطی هستید ، در هر حال ، نوروز مبارک . امیدوارم سال سلامتی داشته باشید چون پاندمی کرونا ثابت کرد هیچ چیزی ارزش سلامتی و نداره ، پس تا زمانی که زنده هستید و نفس می کشید قدر زندگی خودتون و اطرافیانتون و بدونید و به خاطر خودتون هم که شده انسان بهتری باشید .

پ.ن : هر روز به آدم هایی که دوستشون دارید بگید دوستشون دارید ، گفتن همین یه جمله ساده اصلا کار سختی نیست 

به وقت بهمن ماه

واقعا جالبه که من تو زندگی هیچ وقت هیچ توقعی از هیچ کسی ندارم ولی برعکس بیشتر آدم های دور و بر من از من بیش از حد توقع دارند ، حتی گاهی جوری برخورد می کنند که انگار مقصر ماجرا من هستم...... خیلی این رفتار ما آدم ها جالبه ، هم گناه کاریم هم طلب کار .

شروع یه روز جدید

یادتونه پارسال این موقع تنها راه ارتباطیمون همین وبلاگ ها بود؟ نمی خوام بگم یادش بخیر چون واقعا درست نیست ولی تنها وقتی بود که مثل شاید ۷_۸ سال پیش همه وبلاگ ها هر روز مطلب جدید منتشر می کردند  و یکی مثل من که همیشه مشتاق خوندن مطلب جدید هست از این وبلاگ به اون وبلاگ  در رفت و آمد بودم تا ببینم بچه ها چی نوشتن و این مابین چه دوست های جدیدی پیدا کردم ، حالا از همه اینها که بگذریم دیدم دو هفته قراره تو قرنطینه باشیم و و احتمالا خیلی از شماها هم مجبور باشید از خونه کار کنید پس این زمان بهترین وقت هست که کمی واسه خودتون وقت بزارید و انرژی بگیرید . منم که استاد روحیه دادن به بقیه و هیچ کاری و به این اندازه خوب انجام نمیدم ، تصمیم گرفتم دوباره اینجا در مورد فیلم هایی که تو این چند ماهه گذشته دیدم مطلب بزارم و بهتون فیلم معرفی کنم ‌ . قطعا که شما خودتون بهتر از هر کسی می دونید چه چیزی برای خوب شدن حالتون مفید هست ولی خب منم گفتم شانسم و امتحان کنم ، شاید چندتاشو نگاه کردید و یه کم حالتون بهتر شد یا اصلا نه گفتید این چه فیلمی بد بودی الکی براش وقت گذاشتم 

 پس منتظر باشید که معرفی فیلم  از امشب شروع میشه 

حال و احوال

خوبم فقط حس و حال نوشتن ندارم ، انگار اخبار و اتفاقات این روزها باعث شده تنبل بشم ولی قول میدم در آِینده اینجا رو آپدیت کنم.

فعلا

واگویه های شبانه

شاید به نظرتون این ترکیبی که معرفی می کنم خیلی عجیب به نظر برسه اون هم به عنوان یه وعده برای نیمه شب ولی یکی از ترکیباتی هست که من شدیدا بهش علاقه مندم و اون چیزی نیست جز ترکیب ساندویچ الویه یا سالاد کالباس در کنار چای شیرین. بله ، کاملا درست شنیدید چای‌ . در کل من عاشق طعم های متضادم مثلا ترکیب خرما با پنیر . شاید شنیدن این حرف ها به نظر شما عجیب برسه ولی اگه من و از نزدیک می شناختید بیشتر تعجب می کردید و احتمالا با خودتون می گفتید این لاغر مردنی و چه به عاشق غذا بودن و سر درآوردن از آشپزی ، ولی کاملا در اشتباهید دوستان. طرف مقابلتون شدیدا علاقه مند به غذاست ، از هر سبک و ریشه ای ، به قول اندرو زیمرن اگه چیزی ظاهرش خوب بود قطعا طعمش هم خوشمزست. 

حال و احوال این روزها

روزهایی مثل الآن که فقط داریم اخبار بد از گوشه کنار کشور می خونیم و می شنویم تنها چیزی که باعث میشه کمی تحملم بیشتر بشه نسبت به این همه انرژی منفی  کارهایی و انجام میدم که کمی به خودم انرژی تزریق کنم . مثلا : فیلم نگاه می کنم ، آهنگ گوش میدم ، آشپزی می کنم. قطعا که تو روزهای دیگه هفته هم این کارها رو انجام میدم ولی تو اینجور مواقع تعداد انجام این  کارها بیشتر میشه. هممون در زمان های بد و روزهای غمگینمون کارهایی و انجام میدیم که حالمون و بهتر کنه . شما چه کاری انجام میدین که تو این دنیای مسموم کمی به خودتون آرامش و انرژی بدید؟

پ.ن : قبلا هم اخبار بد بود ولی به لطف شبکه های اجتماعی دیگه در همون ثانیه های اول می فهمیم که در استان های دیگه ، تو همین کشور داره چی میگذره. دیدن کشته شدن این همه دختر بی گناه توسط اقوام درجه یک خودشون  واسه من واقعا دردناک هست، نمی دونم چجوری داریم تحمل می کنیم..... انگار دختر بودن تو این کشور بزرگترین جرم هست  

مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید

اگه یادتون باشه چند ماه پیش یه مطلبی گذاشته بودم و در مورد شوآف کردن حرف زده بودم که خب با استقبال خوبی هم از طرف شما مواجه شدم ، حالا نمی خوام دوباره اون بحث و باز کنم ولی همین جوری امروز داشتم با خودم فکر می کردم چقدر دیدگاه ما آدم ها و خواسته هامون تو زندگی با هم متفاوته. نمی خوام بگم من خوبم بقیه بد یا اینکه افکار روشنفکرانه و والایی دارم و فکرهای بقیه هم سن و سال هام دم دستی هست فقط می خوام چیزی که تو ذهنم هست و با شما به اشتراک بزارم. به قول یه دوستی هر کدوم از ما انسان ها در هر جایگاهی که قرار داریم وظیفه داریم به اندازه خودمون چراغی و تو جامعه روشن کنیم ، یا حداقل من اینجوری فکر می کنم. 

بگذریم ، فضای اینستاگرام باعث شد این مدت به خیلی چیزها فکر کنم ، مثلا رفتار همکلاسی هام تو دانشگاهمون چه اون موقع که دانشگاه می رفتیم چه الان که هر کدوم سر خونه و زندگی خودشون هستند و اینکه چقدر آدم های متفاوتی شدند یا شاید هم از اول متفاوت بودند همشون و من به این دید بهشون نگاه نکرده بودم. نمی خوام زیاد حرف بزنم که سرتون درد بگیره واسه همین یه راست میرم سر اصل مطلب ، با توجه به حرف هایی که این چند ساله اینجا نوشتم احتمالا تا حدودی با شخصیت من آشنایی پیدا کردید و می دونید طرز فکرم و علاقه مندی هام چه چیزهایی هستند . تو جامعه ما متاسفانه خیلی ها ادای روشنفکری و در میارند ، یادش بخیر تو فیس بوک علیرضا بیست و چهار که یکی از فعالان در زمینه کلیپ سازی بود یه کلیپی در مورد روشنفکری تو ایران ساخته بود که در زمان خودش خوب وایرال شد. دقیقا می تونم بگم حدود ۹۰ درصد دوستان من همون آدم تو کلیپ هستند ، مثلا میان یه متن از یه صفحه ای و استوری می کنند و دوتا گیف هم میزارن که بگن خیلی متفاوت و خفن هستند ولی در واقع خودشون نه به اون گفته تو متن عمل می کنند و نه اینکه در موردش مطلع هستند به میزان کافی. در واقع یه جورایی ظاهر ماجرا با باطن ماجرا یکی نیست‌ . نمی دونم اصلا مطرح کردن این مطالب اینجا درست هست یا نه ولی خب از اونجایی که وبلاگ من برام حکم یه جور دفتر خاطرات شخصی و داره گفتم همین جا حرفش و بزنم. 

این موضوع فقط هم مختص دوستان من نیست با یه نگاه سرسری به اکانت های اینستاگرام میشه کلی تصاویر این سبکی پیدا کرد که پشت سرش آدم هایی هستند که شاید سعی کردند ظاهر خوبی و از خودشون نشون بدن ولی در واقع فرسنگ ها با اون نوشته فاصله دارند. 

شاید هم مشکل از من هست که زودتر از سنم بزرگ شدم و به چیزهایی  فکر کردم و فکر می کنم که واسه خیلی هاشون دغدغه نیست. شاید هم اون ها مقصر نیستند این جامعه ماست که همچین شخصیت هایی رو می طلبه. به عنوان مثال برای من آخرین چیزی که تو یه آدم اهمیت داره اینه که چقدر پول داره ، ماشینش چیه ، مارک لباسش چیه، تو کدوم خیابون زندگی می کنه، خونه ای  توش زندگی می کنه الان چقدر ارزش داره و خونوادش کی هستند یعنی جوری تربیت شدم که واسم شخصیت خود افراد برام به مراتب مهم تر از این چیزهاست ، بعد وقتی میبینم دوستام وقتی به هم میرسن  اولین چیزهایی که در موردش حرف میزنن اینجور مسائل هست واقعا افسرده میشم. می دونم خیلی ها تو زندگیشون خیلی چیزها رو تجربه نکردند یا دیرتر به یه چیزهایی رسیدن ولی این دلیلی نمیشه خودشون و بالاتر از بقیه ببینند. نمی دونم ولی هیچ وقت با این موضوع نتونستم کنار بیام. حتی در این مورد یه بار داشتم با یکی از فامیل ها صحبت می کردم که خب هم از لحاظ سنی از من بزرگتر هستند هم اینکه به معنا واقعی کلمه انسان دنیا دیده ای هستند ، وقتی در مورد دورهمی دوستانمون حرف زدم باورش براشون سخت بود که مثلا سیگار کشیدن یا الکل خوردن انقدر واسه دخترهای هم سن من مهم هست و مقایسه می کردند با نوه های خودشون که در خارج از کشور زندگی می کنند. نمی دونم تا چه حد تونستم منظورم رو برسونم ولی من خودم واقعا هیچ وقت علاقه ای به امتحان کردن این چیزها نداشتم با وجود اینکه آزادی انتخاب همشون و داشتم و دارم ، شاید این آزادی باعث شده هیچوقت سمتش نرم ،  ولی خب می دونم آدم ها متفاوت هستند و ممکن حس و انرژی که من از یه آهنگ و رقصیدن  همراهش  می گیرم و اون آدم با کشیدن یه پاکت سیگار یا نوشیدن یه بطری مشروب بگیره ، ولی انتظار دارم همون جوری که من درکشون میکنم اونها هم من و درک کنند و فکر نکنند اگه کسی اهل این چیزها نیست پس عقب افتاده است و هیچی سرش نمیشه ... الان که بحث نژاد پرستی و کلا برابری انسان ها  تو همه شبکه های مجازی داغ شده جالب همین آدم ها جوری وانمود می کنند که انگار عادل ترین آدم در شهرشون هستند در حالی که همین آدم ها بارها در حق من قلدری کردند  .... من که راه خودم و رفتم و میرم ولی امیدوارم روزی به این فکر کنند که هر حرفی که می زنند چه تبعاتی براشون داره و ممکن در آینده نیازمند همون آدمی که تحقیرش کردند بشند اونم درست در جایی که فکرش و هم نمی کنند. 

اگه بحث کلاس گذاشتن باشه من خیلی راحت می تونستم واسشون جوری کلاس بزارم که در جا میخکوب بشن ولی خب من آدمش نیستم و نبودم و ترجیح میدم همه من و با توانایی ها و رفتار شخصیتی خودم بشناسند نه وابسته به اینکه مثلا ساکن کجا هستم یا وابسته به چه خونواده ای هستم و همیشه از پارتی بازی دوری کردم. البته این روند همیشگی جامعه ماست هر چی بیشتر راستگو باشی و با همه یه جور رفتار کنی فکر می کنند خبری هست و باید از تو سوء استفاده کنند و سرت سوار شن اونوقت خیلی هم ادعا دارند که شخصیتشون خوبه. 

خیلی حرفام پراکنده شد ولی خب یه درددل خودمونی بود واسه خودم ، شاید هم یه تلنگر باشه واسه هر کسی که اینجا گذر می کنه. 

همه ما انسان ها حداقل به نظر من برابریم ، هیچ چیزی حالا چه رشته تحصیلی چه ظاهرمون چه پول چه خونواده و هیچ امکانات دیگه ای نمی تونه ما رو از بقیه متمایز کنه و باعث بشه نگاه بالا به پایینی به بقیه داشته باشیم ، به قول گری وی که یه اینفلوئنسر موفق هست ما باید با همه خاکی باشیم و فروتن بودن و فراموش نکنیم ، وقتی که از بالا به بقیه نگاه کنیم همون جا بدترین ضربه رو به خودمون زدیم و داریم به سمت نابودی حرکت می کنیم. 


پ.ن : امیدوارم انسانیت روزی اولویت زندگی همه آدم ها باشه فارغ از جنسیت و نژاد و طبقه اجتماعی . 

روز n ام قرنطینه .... روز هفتاد و چندم احتمالا ..

تو این روزهایی که واسه هممون زمان دیر می گذره و روز و شبمون با هم قاطی شده و هر روز داریم اخبار بد می خونیم و ممکن حتی اطرافیان یا اقوام نزدیکمون رو بر اثر ویروس کرونا از دست داده باشیم فرصت بدی نیست که یه کار درست انجام  بدیم. اگه کنجکاو هستید که موضوع از چه قرار لطفا نگاهی به لینک زیر بندازید و در پویش توقف کشتار حیوانات در بازارهای محلی کشور چین شرکت کنید. پیشاپیش ازتون تشکر می کنم : 

 https://animalequality.org/action/markets


روز جهانی زن مبارک