ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

ﻣﺎﺭﺗﺎ ﺭﯾﻮﺭﺍ ﮔﺎﺭﯾﺪﻭ

ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ
ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺩﻫﺪ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺍﻓﺴﻮﻧﮕﺮ، ﻭﻫﻢﺁﮔﯿﻦ، ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﺪ
ﮐﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ، ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥِ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﻣﯽﺧﻨدﺩ ﯾﺎ ﻣﯽﮔﺮﯾﺪ
ﮐﻪ ﻗﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﺟﺴﻤﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﺑﺪﻝ ﮐﻨﺪ
ﻭ  ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻌﺮ ﺍﺳﺖ
( ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎﺗﺮﯾﻦﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ).
ﻭ  ﯾﺎ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﯾﮏ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺑﺎﯾﺴﺘﺪ
ﻭ  ﯾﺎ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﯽ ﻋﺪﺍﻟﺘﯽ ﺑﯿﺰﺍﺭ ﺍﺳﺖ
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼ ﺗﻮﭘﯽ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﺯ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﭘﯿﮑﺮﺵ، ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﭘُﺮ، ﻣﻔﺮﺡ، ﻫﺸﯿﺎﺭ، ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭ ﺟﻮﺍﺏﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺯﻧﯽ ﺷﻮﯼ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺷﻮﯼ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ
ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺯﻥ، ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﻣﻤﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ

ﻫﺮﮔﺰ.....!!!



فرهنگ کمک کردن

انسان ها به میزان حقارتشان توهین می کنند،

به میزان فرهنگشان عشق می ورزند،

به میزان هویتشان به دیگران احترام می گذارند و به میزان کمبودهایشان آزارت می دهند.

هرچه حقیرتر باشند بیشتر توهین می کنند تا حقارتشان را جبران کنند

هرچه فرهنگشان غنی تر باشد بیشتر به دیگران عشق می ورزند

هرچه هویتشان عمیق تر باشد محترمانه تر رفتار می کنند

و به اندازه درکشان می فهمند

و به اندازه شعورشان به باورها و حرفهایشان عمل می کنند

این حقیقت زندگی است.


Birdy_People Help the People

شاد باشید

پیشنهاد رئیس راهنمایی رانندگی تهران:

به همین سوی چراغ قسم

.

.

.

ادامه مطلب ...

everyday is girl's day

اکثر مواقع تا حرف از تکنولوژی میاد وسط همه نسبت به دخترا جبهه می گیرن و فکر میکنن که اگه دختر باشی باید قیافت شکل علامت تعجب باشه موقعی که با یه مشکلی تو هر دستگاهی مثل کامپیوتر یا موبایل مواجه میشی مخصوصا اگه فرد مورد نظر رشته ی تحصیلیش فنی نبوده باشه. نمی دونم شروع این جبهه گیری  چه زمانی بوده ولی در این حد می دونم که این کل کل سر ماجراهای این چنینی ربطی به ملیت ایرونی نداره چون به وضوح در بقیه کشورها هم دیده میشه.شاید من دارم  یه طرفه قضاوت می کنم ولی این چیزیه که همیشه باهاش برخورد داشتم.

من ادعایی ندارم که مخ برنامه نویسیم و هر مشکلی و بلدم حل کنم ولی حداقل انقدر جرات دارم که اگه از پس کاری بر نیام همون اولش بگم نه اینکه بمونم سه ساعت وقت کسی تلف بشه بعد بگم بلد نیستم درستش کنم.

یادم نیست دقیقا اولین جرقه ی علاقه ی من به تکنولوژی از چه سنی شروع شد ولی همین حد می تونم بگم زمانی که تعداد کاربرای ایرانی شبکه های اجتماعی  به مراتب کمتر از الان بود همیشه تو هر شبکه ای فعالیت داشتم و از اون طرف همیشه پی گیر گجت های جدیدی که به بازار میومد بودم.یه اعترافم همین جا بنویسم: اول دبیرستان یکی از تفریحاتم هک کردن موبایل بچه ها بود.شاید الان با شنیدنش پیش خودتون بگید چقدر مضحک، درست حق با شماست ولی اون زمان انجام همین کار اونم وقتی که نه اپ استور درست درمونی در کار بود که این همه برنامه ی هک و مجانی به کاربران ارائه بده  و نه حتی گوشی های اندروید وارد بازار ایران شده بود ، به نوبه ی خودش کار متفاوتی محسوب میشد.البته این رو هم اضافه کنم که همیشه با اجازه از خودشون هکشون می کردم و بعدشم بهشون میگفتم چیکار کنن که اطلاعات موبایلشون به سرقت نره.خلاصه دوستای صمیمیم گاهی به شوخی میگن من مثل شخصیت های موذی تو فیلمهای آمریکایی می مونم که معمولا تیپ پانک می زنه و تو یه اتاق تاریک پشت لپ تاپ وقت میگذرونه اونم در حالی که کل صفحات بچه های کالج و هک میکنه

کلا با وجود اینکه رشتم تجربی بوده نمی دونم چرا انقدر همش تو نخ تکنولوژی بودم و هستم (البته یه دلیلش شاید این بوده که وقت تنهایی زیاد داشتم)حتی الان که عضو یه استارت آپ شدم رفقای دوستم کلی تعجب کردن که منی که هیچ ربطی به تکنولوژی ندارم چجوری تو این وادی موندگار شدم.

در آخر فقط این و خواستم اضافه کنم که هیچوقت از رو ظاهر آدما قضاوت نکنین ،شاید اون آدم به ظاهر لاغر و دست و پا چلفتی یه نکات مثبتی هم داشته باشه و بتونه بدون کمک گرفتن از یک به اصطلاح مخ کامپیوتر ، اکانت توییتر از بین رفتشو به یه طریقی زنده کنه

موزیک امشب : Linkin Park - Castle Of Glass



چیزهای کوچک

واسم همیشه جالبه و حتی گاهی خنده دار که بعضی از دوستام با وجود موقعیت های خوبی که تو زندگی شخصی و کاریشون دارن هنوز هم به چیزای کوچیک و شاید از دید خیلی ها کم اهمیت تو زندگی من حسادت میکنن تا حدی که خودشون این قضیه رو به یه نحوی اعتراف میکنن.


به قول ماری: خدایا این خوشی ها رو از ما نگیر


موزیک امشب:


Anastacia- stupid little things


به یاد روزهای قدیمی

بالاخره بعد از گذشت یک هفته برنامه خندوانه با جناب خان برگشت.

شما رو نمی دونم ولی من این برنامه رو به عشق جناب خان دنبال می کنم .واقعا امشب بازگشت خوبی بود مخصوصا اینکه نادر سلیمانی مهمان برنامه بود و علاوه بر اینکه تم برنامه شادتر شده بود.در بین صحبتاش من مدام یاد کارای طنزی که در اونها بازی کرده بود میوفتادم مخصوصا این آهنگ:

خان دایی جون منه

خوشگل مو مشکیه

وقتی که ناراحت میشه

چشم من و در میاره


پ.ن: دهه شصتیا مطمئنا یادشونه

اومدم خونه :دی

حتما واستون سوال پیش اومده که من کجا باز غیبم زده بوده؟؟

خب در جواب باید بگم  یه فایل عکسم پاک شد بود و لپ تاپ و فرستاده بودم واسه ریکاوری و الان تازه رسیده دستم .جدای از اون موبایلم نیس که نسل اوله اندرویده واسه همون تو بلاگ اسکای نمی تونه کد یادداشت و بخونه طفلکی.

حالا مهم اینه که اومدم و دوباره وبلاگ سر پاست و برخلاف تصور خیلی از دوستان هنوز قصد ندارم در اینجا رو  ببندمحتی اگه دیر به دیر چیزی بنویسم که مسلما به درد کسی هم نمی خوره یا شایدم بخوره.نمی دونم......

سورپرایز : دو هفته ای میشه که دست به یه کار جدید زدم که شاید از دید خیلی ها رفتن و انجامش بعد از این همه سال احمقانه باشه ولی همونطوری که خودتونم تا حالا متوجه شدین من آدم تنوع طلبیم و نمی تونم یه جا بند شم. حالا برسیم به اصل ماجرا، بعد از مدت ها طلسم موسیقیایی من شکسته شد و رفتم کلاس گیتار کلاسیک ثبت نام کردم.بله درست شنیدین.....

می دونم الان متعجب شدین چطور منی که همش دنبال موزیکای ترنس و کانتری و راک هستم رفتم سراغ یه ساز کلاسیک؟!!!

خب دلیل اصلی انتخابم یکی علاقه به فرهنگ و موسیقی اسپانیاییه و دومین دلیلم این بود که من هر کاری و یا انجام نمی دم یا اگه انجامش بدم باید از پایه شروع کنم و چه سازی بهتر از گیتار که تو آهنگ سازی بیشتر سبکا استفاده میشه.(از الان گفتم که بعدها من و در سالیان دور در ابعاد استاد لیلی افشار تصور کنید)

درسته دارم ساز کلاسیک یاد می گیرم ولی هنوز طبع موسیقیم همونجوری مثل قدیم متنوع و رنگارنگه ، پس بفرمایید آهنگ


موزیک امشب : Eric Saade - Coming Home

چه خبرا؟

اول از همه مرسی واسه کامنتای خوبتون، مخصوصا واسه اون پست در مورد سریال های آمریکایی و انگلیسی.واقعا چسبید

این روزا بر عکس تابستون گذشته وقتمو با کارای مفید پر کردم یعنی حداقل تا الان که مثبت بوده.جدیدا عضو یه سایتی شدم و با دوستام اونجا راجب تکنولوژی مطلب می نویسیم که آدرس سایت تو قسمت لینک روزانه ها هست.یکشنبه این هفته روز 21 تیر ماه روز جهانی مبارزه با پلاستیک بود و من به لطف یکی از اقوام نزدیک، عضو یک NGO  فعال زیست محیطی تو رشت شدم و چه روز خوبی بود.قبلا دنبال همچین گروهی بودم ولی هرچی تو سایت رفتگران طبیعت ایران گشتم دیدم تو گیلان شعبه ندارن متاسفانه.واسه همین پیدا کردن این گروه خیلی باعث شادیم شد.درسته که وقتی  تراکتارو  پخش می کردیم باید نگاه متعجب بعضی مردم و تحمل میکردیم اونم وقتی داشتم با ذوق و شوق براشون توضیح می دادم.خدارو شکر ولی بچه های گروه خیلی خوبن و فکر کنم باهاشون کارم ادامه پیدا کنه.اون روز از طرف خانه کودک هم واسه بچه های کوچولو یه نمایش راجب نریختن زباله و پلاستیک تو محیط زیست اجرا شد که نقش اصلیش یه الاغ قرمز بود و تا شروع می کرد به حرف زدن همه میگفتن جیگره جیگره، قیافه بچه ها دیدنی بود.خیلیاشون به جای اینکه حواسشون به نمایش باشه بیشتر دلشون می خواست نمایش و مسابقه تموم شه بیان از ما ساکهای پارچه ای بگیرن جالبتر از اون ها پدر و مادراشون بودن که بچه ها میفرستادن جلو تا چندتا بیشتر بگیرن.انگار مثلا تی شرت بود که میخواستن همه رنگشو داشته باشن کلا ولی جو خوبی بود.آخر برنامه هم یه قایق که با بطری های آب معدنی درست شده بود به شکل نمادین انداختن تو آب و یکی از پسرا نشست تو قایق ولی بیچاره بدشانسی آورد و سر پارو جدا شدحالا تو این موقعیت تصور کنین همه جای کمک بهش دارن میخندن و عکس می گیرن

هفته آینده هم قراره برم جشنواره شمعدونی که تو پارک توحید برگذار  میشه.از الان خوشحالم چون منم که عاشق گل و گیاه ،چه شود

امان از دست این دوستان

ته چین چیست؟









به اخرین منطقه ی کشور چین «ته چین»میگویند
و من الله توفیییییییق
من برم دانشگاه شریف سمینار دارم!!

گابریل گارسیا مارکز

باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای ؛ تحویل دهی ...

خواه با فرزندی خوب ...
خواه با باغچه ای سرسبز ...
خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی ...
خواه با حل مشکلی هر چند کوچک از بنده ای ....
و اینکه بدانی ...

حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است .
این یعنی تو موفق شده ای!