ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

وقتی از اون دانشگاه اومدم بیرون فکر کردم همه چیز تموم شده ، ولی الان به اندازه همون موقع اعصابم خرد شده . آخه یه استاد چقدر می تونه وقیح باشه. دستم داره می لرزه ، طپش قلب گرفتم . به خاطر حرفایی که زده هیچوقت نمی بخشمش چون من در حقش یک بار هم بی انصافی نکردم. با وجود تمام حرف های زننده و توهین آمیزش یک بار هم تو اون محیط باهاش برخورد نکردم چون یاد گرفتم به هیچ کسی بی احترامی نکنم‌ . 

تو میگی ترجمه از گوگل ترنسلیت بوده؟  زمانی که تو حتی نمی دونستی  فرق لهجه american و british چی هست من داشتم تمام جوونیمو صرف یاد گرفتن زبان می کردم به جای اینکه مثل همسن و سال هام خیابون و متر کنم یا اینکه دنبال دوست پسر و پارتی و کافه نشینی باشم.درسته درس خوند ی دکتری گرفتی  دمت گرم موقعیتشو داشتی شاید اگه جای من بودی حتی مدرسه رو هم تموم نمی کردی چه برسه به اینکه تو دانشگاه قدم بزاری ولی دلیل نمیشه تو هر زمینه ای نظر بدی.تو اول برو غلط املایی های جزوه ۱۰ سالتو درست کن  که سر کلاس کسایی که نصف تو سن دارند انقدر مسخرت  نکنند بعدا بیا صحبت کن.  لیاقتت همون دانشجوهایی که جلو روت استاد استاد می گن و واست کیک و شیرینی میارن و پشت سرت کل خانوادت و مورد عنایت قرار میدن و سر امتحان ها هم تا جایی که بتونن تقلب می کنن.اونا خوب شناختنت. لعنت به نظام آموزشی که همچین افرادی دکتر و استاد دانشگاهش باشند. دیگه چه توقعی باید از دانشجویی داشته باشیم که زیر دست این افراد تعلیم می بینند. نه لعنت به من که پام و گذاشتم تو اون دانشگاه ، لعنت به من که همیشه مراعات همه چیز و همه کس و کردم که آخرش این بشه. مقصر اصلی منم.  

پ.ن: این پست فقط واسه سبک شدن نوشته شده ، هر جوری که دوست دارید ازش برداشت کنید. مهم نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد