ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

بارون پاییزی

امروز جزو روزایی بودکه همیشه به یادم می مونه ، اولین دیدارم با دوستی که مدت ها بود می شناختمش از دنیای مجازی. با اینکه شروع دوستیمون از قاب وبلاگ شکل گرفت ولی انقدر موضوعات مشترک برای صحبت بینمون وجود داشت که خیلی زود با هم صمیمی شدیم.همیشه هر موقع می خواستم ببینمش یا واسه من کاری پیش میومد و نمی تونستم هماهنگ بشم یا اینکه اون وقت نداشت، خلاصه بعد از مدتها هم صحبتی امروز بود اون روزی که ما تونستیم از نزدیک هم و ببینیم.

نشسته بودم رو صندلی بیرون آزمایشگاه چون بچه ها نیومدن و استاد کلاس وتعطیل کرد .منم از روی بیکاری و برای اینکه زمان بگذره زنگ زدم به عاطی تا باهاش حرف زنم ، همونجور که گرم صحبت بودم یهو دیدم یه چهره ی آشنا داره میاد سمتم، خودش بود، چند بار پلک زدم، زود از عاطی خداحافظی کردم، آره خودش بود ، با همون آرامش، با همون لبخند همیشگی،باورم نمی شد بالاخره همو دیدیم.بعد از روبوسی و با توجه به شرایط بارونی امروز تصمیم گرفتیم زود بریم جایی بیرون از دانشگاه، تا یادم نرفته صداش، وای صداش خیلی خوب بود، مخصوصا در مقابل آدمی مثل من که 2/3 زمان حرف زدنش در حال خندیدنه شنیدن همچین صدایی واقعا باعث مباهات بود.بگذریم از دانشکده زدیم بیرون و بعد از پشت سر گذاشتن ترافیک همیشگی مخصوص روزای بارونی رسیدیم به کافی شاپ دوک.نکته جالب اینجا بود که کافی شاپ تو اون ساعت خلوت بود و ما با خیال راحت بیرون نشستیم و شروع کردیم به صحبت.طفلکی گارسون فکر کنم تازه از خواب بیدار شده بود هر آیتم و چند بار براش تکرار کردیم.

بماند که اون 2 ساعت چقدر خوش گذشت و چقدر حرف زدیم و چقدر خندیدیم و چقدر خوشحال بودیم که با خیال آسوده می تونیم بشینیم تو کافه و درد و دل کنیم  و چه عکس ها گه نگرفتیم .حالا باز دوستم تیپش خوب بود، من و بگو با چه اعتماد به نفسی با لباس بارون خورده عکسم گرفتم، والا

بعد از اومدن از کافه دوستم لطف کرد و من و رسوند دم خونمون .اگرچه که مسیرم نزدیک بودو من با پررویی تمام درخواستش و قبول کردم  ولی خب بدم نشد آدرس و یاد گرفت که بتونه زود به زود بیاد پیشم.

نام عنوان: آهنگ بارون پاییزی از سیروان خسروی

 

 من و رفیقم :


کلوز آپ میزمون تو کافه:


آهنگ امروز : Vitamin-C :Graduation(Friends Forever)

نکته مهم: اون رفیق کسی نبود جز مگی

نظرات 14 + ارسال نظر
مهران سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 01:26 ب.ظ http://mehran.blogsky.com

سرقفلی این وبلاگ واگذار شده :) ؟ چرررا آپدیت نمی کنی آویشن!

نه بابا، آخه کی میاد این وبلاگ پیزوری من و بخره
البته چرا اگه تو سرش یه آجر کوبیده شده باشه احتمالش هست از این فکرا به سرش بزنه
الان دو تا پست جدید گذاشتم ببینم کی میاد کامنت میزاره اینجا

مهران دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 10:45 ب.ظ http://mehran.blogsky.com

چرا اپدیت نمیشه :(

الان آپدیت شد دیگه همشهری

تراویس جمعه 1 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 10:29 ق.ظ http://travisbickle.blogsky.com

آویشن جون ما چطوره؟؟؟؟

جان؟
با من بودی تروایس؟
اشتباه اومدیا فک کنم
بدو برو تا سین چشم سبز و خبر نکردم بیاد گوشتو بکشه ببره سمت وبلاگ خودت

تراویس یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 06:55 ب.ظ http://travisbickle.blogsky.com/

خوش به حال کسی که تو رو میبینه

بهتر بود می گفتی بد به حال کسی که من و می بینه
خداییش آخه دیدن من خوشحالیم داره

دندون یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:21 ق.ظ

وای این قرارای وبلاگیو منم دوست دارم خیلی

این قرارا هم شما رو دوست دارن دندون جان.
کاش رشت بودین یا من تهران بودم و می شد از نزدیک همدیگرو ببینیم

جلبک خاتون پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:40 ق.ظ http://zendegiejolbakieman.blogsky.com

به به...
امیدوارم همیشه از این دوستای خوب خوب کنارت باشه و همش با هم برین بیرون و بگردین هی....:)

ممنون جلبک جوون.همچنین

zahraa پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 09:27 ق.ظ http://dr-coffe.blogsky.com

منم میخوام ببینمت،چه جوری آخه؟

باید بیای رشت دیگه راه به این آسونی

zahraa چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:45 ب.ظ http://dr-coffe.blogsky.com

آخی خوش به حالت آویشن
خدا بگم چیکارت نکنه....این عکس تاریکه که!خوشحال بودم که عکس جدید ازت میبینم....هی منو میپیچونی....شوهرخاله جان اون دوربین رو آوردند که عکس هات را به ما نشون بدی؟
آوییییییشششششششنننننننمممم اینقد خوشحال شدم که نوشتی ...نمیدونی چقدر خوشحال شدم،خیییییییللللللییییییی زیاد

قربونت زهرا
عکس فوتوژنیک برات گذاشتم دیگه بده مگه؟
تو که عکس من و دیدی تو تلگرام یه جور میگی کسی ندونه فک می کنه من به صورت ناشناس میام و میرم
اولا شوهر خاله نه و شوهر عمه، دوما باورت میشه از اون موقع ندیدمشون؟آخه همش تهران بودن.تازه فردا شب میخوام ببینمشون و کلی از عکسامو بگیرم
نه خدایی این چرندیات من خوشحالی داره دکی؟آخه چیه این نوشته های من تو رو جذب کرده دختر برو به درسات برس یکمی متنبه بشی شاید به راه راست هدایت بشی نیای اینوری

لاست استریت چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 09:20 ب.ظ http://mehran.blogsky.com

عکسو دیدم دلم واسه بارون تنگ شد...

چه بد
همینه دیگه، رشت و ول میکنی میری تهران همین میشه، دلت برای بارونای شهر تنگ میشه

تراویس چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 01:03 ب.ظ http://travisbickle.blogsky.com

عه.آفرین به جفتتون.چه کار خوبی کردین.منم راستش رو بخوای خیلی دلم میخواد دوستای وبلاگیم رو از جمله تو رو از نزدیک ببینم اما محال و غیر ممکنه
در هر صورت خوشحال شدم از این خبر و از خوشحالی تو منم خوشحالم.
بوس بوس

آره واقعا برنامه خوبی بود.
لطف داری تراویس.کلا دیدن دوستان وبلاگی به نظرم جذابه
چرا می گین محال؟آدم که از آینده خبر نداره، یهو دیدین یه روز من و مگی اومدیم تهران و یه جا با بچه های بلاگ نویس جمع شدیم

مگهان چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 12:12 ب.ظ

صدا..... صدای من اصلا اونقدرا شنیدنی نیست آویشن عزیزم ...
در هر حال ازت ممنونم بابت دیروز خوبمون !به من حسابی خوش گذشت :)

اتفاقا بدجورم هست،حالا ایندفعه دیدمت یادم باشه بهت پیشنهاد انجام یه کاری و حتما بدم
من باید ازت تشکر کنم، روز عالی بود،امیدوارم به زودی برنامه جور شه با چوپان سه نفری بریم بیرون

مسعود چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 10:52 ق.ظ

قبول دارم. صداش قشنگه...!

شما کجا صداشو شنیدین؟

مترسک سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:20 ب.ظ http://1matarsak.com/

آخی، چه خوب ^_^ ایشالا همیشه به خوشی ;)

ممنون،همچنین

نگان سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 07:40 ب.ظ http://negan-80.blogsky.com/

سلام وب زیبایی داری ممنون میشم بیای وبم

سلام،باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد