ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

برنده...بازنده....winner....loser

سیدنی . جی . هریس نویسنده ای سرشناس و واقع گراست که رموز برنده شدن را در میدان زندگی می شناسد و برای موفقیت در آن ، راه های ساده ای پیشنهاد میکند . اگر برنده بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب کرده ایم و تا کنون فرصت مطالعه کتاب " برنده و بازنده " این نویسنده را نداشته اید ، خلاصه این کتاب می تواند راهنمای خوبی برای شما باشد .

 

برنده متعهد میشود

.

بازنده وعده میدهد

.

وقتی برنده ای مرتکب اشتباه میشود ، میگوید : اشتباه کردم

.

وقتی بازنده ای مرتکب اشتباه میشود ، میگوید : تقصیر من نبود

.

برنده بیش از بازنده کار انجام میدهد ، و در انتها باز هم وقت دارد

.

بازنده همیشه آنقدر گرفتار است که نمیتواند به کارهای ضروری بپردازد

.

برنده به بررسی دقیق یک مشکل می پردازد

.

بازنده از کنار مشکل گذشته ، و آن را حل نشده رها میکند

.

برنده میگوید: بیا برای مشکل راه حلی پیدا کنیم

.

بازنده میگوید : هیچ کس راه حلی را نمیداند

برنده می داند به خاطر چه چیزی پیکار میکند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید

. .

بازنده آن جا که نباید ، سازش میکند، و به خاطر چیزی که ارزش ندارد ، مبارزه میکند

.

برنده با جبران اشتباهش ، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد

.

بازنده می گوید : «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تکرار میکند

.

برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد ، هر چند که هر دو حالت را مد نظر دارد

.

بازنده دوست داشتنی بودن را ، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد ، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد

.

برنده گوش می دهد

.

بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود ، برای حرف زدن

 

اگه میخواین برنده باشین حتما یه سری به ادامه مطلب بزنین!!

برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میکند.

بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف ، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میکند

.

برنده میگوید ، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد

.

بازنده میگوید ، تا بوده همین بوده و تا هست همین است

.

برنده به افراد برتر از خود ، احترام میگذارد، و سعی میکند تا از آنان چیزی بیاموزد

.

بازنده از افراد برتر از خود ، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است

.

برنده گامهای متعادلی بر میدارد

.

بازنده دو نوع سرعت دارد ، یا خیلی تند و یا خیلی کند

.

برنده میداند که گاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید

.

بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی که ن07; قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است

.

برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته ، و هوشمندانه از ناتوانی های خود ، آگاه است

.

بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست

برنده مشکلی بزرگ را انتخاب می کند ، و آن را به اجزای کوچکتر تفکیک میکند ، تا حل آن آسان گردد

. .

بازنده مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد، که دیگر قابل حل شدن نیستند

.

برنده می داند که اگر به مردم فرصت داده شود ، مهربان خواهند بود

.

بازنده احساس میکند که اگر به مردم فرصت داده شود ، نامهربان خواهند شد

.

برنده تمرکز حواس دارد

.

بازنده پریشان حواس است

.

برنده از اشتباهات خود درس میگیرد

.

بازنده از ترس مرتکب شدن اشتباه ، یادگرفته که اقدام به هیچ کاری نکند

.

برنده میکوشد تا مردم را هرگز نیازارد ، مگر در مواقع نادری که این دل آزاری در راستای یک هدف بزرگ باشد

.

بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این کار را میکند

.

برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند

.

بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد ،‌ بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب کند ، و هرگز برنده نمیشود

.

برنده ترجیح می دهد که ، خود را مسئول شکست هایش بداند ، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیکند

.

بازنده شکستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند

برنده معتقد است ، ما باکارهای درست و اشتباه خود ، سرنوشت خویش را تعیین میکنیم

. .

بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد

.

برنده در چنین موقعیتی احساس میکند که اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید

.

بازنده از این که بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میکند بازنده است

.

برنده در هر شرایطی که قرار بگیرد ، آرامش و تعادل خود را حفظ میکند

.

بازنده اگر از دیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود ، و اگر جلوتر از دیگران باشد ، بی احتیاطی میکند

.

برنده میداند که نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست ، در حالی که می کوشد تا آثار ناگوار این نقایص را به زداید هرگز تاثیر آنها را انکار نمیکند

.

بازنده از این که خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند ، هراسان است

.

برنده در چنین شرایطی آزادانه ، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده ، تخلیه ی احساسی میکند ، سپس مساله را به فراموشی می سپارد

.

بازنده هنگامی که از دیگران بدرفتاری میبیند ، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می کشد، و با انتقام گرفتن از خود ، شرایط بدتری را پدید می آورد

.

برنده میداند که کدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد ، و کدام یک را پس از مشورت با دیگران بازنده نسبت به برندگان حسادت کرده ، و دیگر بازندگان را حقیر میشمارد

.

بازنده به «استقلال» خود می بالد ، در حالیکه به واقع در حال خونسردی است. و به کار گروهی» خود می بالد ، در صورتی که در حال دنباله روی است ، و اراده ای از خود ندارد

.

برنده می داند که هر قاعده ای در هر کتابی را می توان نادیده انگاشت جز یکی، « همانی که هستی و میخواستی ، باش » ، تنها برگ برنده ، در دنیا همین است

.

بازنده فکر میکند که برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد

.

برنده روی پای خود می ایستد و از اینکه دیگران، به وی تکیه کنند ، احساس تحمیل شدن نمی کند

.

بازنده به کسانی که از خودش قوی ترند ، تکیه میکند و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میکند

.

برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است

.

بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است

.

برنده در وجود یک آدم بد ، خوبی

;

 ا را می جوید و روی همین قسمت کار میکند.

بازنده در وجود یک انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران همکاری کند

.

برنده در عین حال که تعصبات خود را میپذیرد ، تلاش میکند که در هنگام قضاوت کردن بر این تعصبات غلبه کند

.

بازنده منکر وجود هرگونه تعصب در خود است ، و بنابراین در سراسر عمر ، اسیر تعصبات خویش خواهد بود

.

برنده هراسی ندارد از اینکه دریک موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد ، زیرا درافکارش خللی وارد نمی شود

.

بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به کارشایسته ترجیح میدهد

.

برنده بازی سرنوشت ، و این حقیقت که شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنکه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درک میکند

.

بازنده بی آنکه بازی های سرنوشت را درک نماید ، بدگمان است

.

برنده میداند که چگونه میتوان جدی بود ، بی آن که خشک و رسمی باشد

.

بازنده غالبا خشک و رسمی است زیرا ، فاقد توانایی جدی بودن است

.

برنده آنچه را که ضرورت دارد ، با متانت لازم انجام می دهد ، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می کند که ، در آنها از حق انتخاب برخوردار است

.

بازنده آنچه را که ضرورت دارد ، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد

.

برنده ارزش های اخلاقی را ، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد

.

بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندکی قایل است ، بیش از ظرفیت خویش در جهت کسب منابع قدرت بیرونی تلاش میکند

.

برنده سعی میکند که رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت کند ، و رفتارهای دیگران را ، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی کند

.

بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میکند

.

برنده دیگران را نکوهش می کند ولی آنها را می بخشد

.

بازنده چنان بزدل است که قادر به نکوهش دیگران نیست ، و چنان حقیر است که قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست

.

برنده پس از بیان نکته ی اصلی مورد نظرش ، لب از سخن فرو می بندد

.

بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد ، که نکته ی اصلی را فراموش میکند

برنده هر امتیازی را که بتواند بدهد ، می دهد جز این که اصول بنیادی خود را فدا کند

.

بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد ، و این در حالی است که اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود

.

برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد

.

بازنده توانایی های خود را هدر میدهد ، زیرا که آنها را در خدمت ضعفهای خود به کار می گیرد

.

برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یکسان عمل میکند

.

بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میکند

.

برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد ، اما ذهنش را درگیر آن نمیکند

.

بازنده برای رسیدن به این هدف ، دست به هر کاری میزند ، اما سرانجام ، با شکست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد

.

برنده حتی زمانی که دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند که ، هنوز خیلی چیزها را نمیداند

.

بازنده میخواهد که دیگران او را یک خبره بدانند ، و این نکته که : « بسیار کم می داند » را ، هنوز نیاموخته است

.

برنده گشاده روست ، زیرا که میتواند بی آنکه خود را تحقیر کند ، بر خطاهای خویش بخندد

.

بازنده چون حتی در خلوت خویش ، خود را پست و حقیر می شمارد ، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست

.

برنده نسبت به ضعفهای دیگران ، غمخواری میکند ، زیرا ضعفهای خود را درک نموده و آنها را پذیرفته است

.

بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد ، زیرا وجود ضعف در درون خود را ، انکار نموده و پنهان میکند

.

برنده هر کاری که از دست اش بر آید انجام میدهد ، و اگر سرانجام شکست خورد ، به معجزه امید می بندد

.

بازنده بدون آنکه کوچکترین تلاشی کند ، به انتظار معجزه می نشیند

.

برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه که از دیگران میگیرد ، می دهد

.

بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد که، « پیر

آنچه که می دهی ، بستانی

برنده هنگامی که می بیند راهی را که در پیش گرفته است ، با مسیر زندگانی او سازگار نیست ، هراس از ترک کردن آن ، ندارد

.

بازنده « نیمه ی راهی » را در پیش گرفته و به آن ، ادامه می دهد ، و اهمیتی نمیدهد که به کجا منتهی می شود

 

امیدوارم با خوندن این مطلب همیشه برنده باشین

.

نظرات 2 + ارسال نظر
امی شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:27 ق.ظ http://www.shelakhteh.blogsky.com

سلام پس من اکثرابازنده هستم چون حرفای من بود :(

نه.شوخیت گرفته
از نظر من که تو برنده ای امی جون

[ بدون نام ] شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:26 ق.ظ

بازم سلام پس من اکثرابازنده هستم چون بیشترحرفای من اینابودن :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد