روزهایی مثل الآن که فقط داریم اخبار بد از گوشه کنار کشور می خونیم و می شنویم تنها چیزی که باعث میشه کمی تحملم بیشتر بشه نسبت به این همه انرژی منفی کارهایی و انجام میدم که کمی به خودم انرژی تزریق کنم . مثلا : فیلم نگاه می کنم ، آهنگ گوش میدم ، آشپزی می کنم. قطعا که تو روزهای دیگه هفته هم این کارها رو انجام میدم ولی تو اینجور مواقع تعداد انجام این کارها بیشتر میشه. هممون در زمان های بد و روزهای غمگینمون کارهایی و انجام میدیم که حالمون و بهتر کنه . شما چه کاری انجام میدین که تو این دنیای مسموم کمی به خودتون آرامش و انرژی بدید؟
پ.ن : قبلا هم اخبار بد بود ولی به لطف شبکه های اجتماعی دیگه در همون ثانیه های اول می فهمیم که در استان های دیگه ، تو همین کشور داره چی میگذره. دیدن کشته شدن این همه دختر بی گناه توسط اقوام درجه یک خودشون واسه من واقعا دردناک هست، نمی دونم چجوری داریم تحمل می کنیم..... انگار دختر بودن تو این کشور بزرگترین جرم هست
اگه یادتون باشه چند ماه پیش یه مطلبی گذاشته بودم و در مورد شوآف کردن حرف زده بودم که خب با استقبال خوبی هم از طرف شما مواجه شدم ، حالا نمی خوام دوباره اون بحث و باز کنم ولی همین جوری امروز داشتم با خودم فکر می کردم چقدر دیدگاه ما آدم ها و خواسته هامون تو زندگی با هم متفاوته. نمی خوام بگم من خوبم بقیه بد یا اینکه افکار روشنفکرانه و والایی دارم و فکرهای بقیه هم سن و سال هام دم دستی هست فقط می خوام چیزی که تو ذهنم هست و با شما به اشتراک بزارم. به قول یه دوستی هر کدوم از ما انسان ها در هر جایگاهی که قرار داریم وظیفه داریم به اندازه خودمون چراغی و تو جامعه روشن کنیم ، یا حداقل من اینجوری فکر می کنم.
بگذریم ، فضای اینستاگرام باعث شد این مدت به خیلی چیزها فکر کنم ، مثلا رفتار همکلاسی هام تو دانشگاهمون چه اون موقع که دانشگاه می رفتیم چه الان که هر کدوم سر خونه و زندگی خودشون هستند و اینکه چقدر آدم های متفاوتی شدند یا شاید هم از اول متفاوت بودند همشون و من به این دید بهشون نگاه نکرده بودم. نمی خوام زیاد حرف بزنم که سرتون درد بگیره واسه همین یه راست میرم سر اصل مطلب ، با توجه به حرف هایی که این چند ساله اینجا نوشتم احتمالا تا حدودی با شخصیت من آشنایی پیدا کردید و می دونید طرز فکرم و علاقه مندی هام چه چیزهایی هستند . تو جامعه ما متاسفانه خیلی ها ادای روشنفکری و در میارند ، یادش بخیر تو فیس بوک علیرضا بیست و چهار که یکی از فعالان در زمینه کلیپ سازی بود یه کلیپی در مورد روشنفکری تو ایران ساخته بود که در زمان خودش خوب وایرال شد. دقیقا می تونم بگم حدود ۹۰ درصد دوستان من همون آدم تو کلیپ هستند ، مثلا میان یه متن از یه صفحه ای و استوری می کنند و دوتا گیف هم میزارن که بگن خیلی متفاوت و خفن هستند ولی در واقع خودشون نه به اون گفته تو متن عمل می کنند و نه اینکه در موردش مطلع هستند به میزان کافی. در واقع یه جورایی ظاهر ماجرا با باطن ماجرا یکی نیست . نمی دونم اصلا مطرح کردن این مطالب اینجا درست هست یا نه ولی خب از اونجایی که وبلاگ من برام حکم یه جور دفتر خاطرات شخصی و داره گفتم همین جا حرفش و بزنم.
این موضوع فقط هم مختص دوستان من نیست با یه نگاه سرسری به اکانت های اینستاگرام میشه کلی تصاویر این سبکی پیدا کرد که پشت سرش آدم هایی هستند که شاید سعی کردند ظاهر خوبی و از خودشون نشون بدن ولی در واقع فرسنگ ها با اون نوشته فاصله دارند.
شاید هم مشکل از من هست که زودتر از سنم بزرگ شدم و به چیزهایی فکر کردم و فکر می کنم که واسه خیلی هاشون دغدغه نیست. شاید هم اون ها مقصر نیستند این جامعه ماست که همچین شخصیت هایی رو می طلبه. به عنوان مثال برای من آخرین چیزی که تو یه آدم اهمیت داره اینه که چقدر پول داره ، ماشینش چیه ، مارک لباسش چیه، تو کدوم خیابون زندگی می کنه، خونه ای توش زندگی می کنه الان چقدر ارزش داره و خونوادش کی هستند یعنی جوری تربیت شدم که واسم شخصیت خود افراد برام به مراتب مهم تر از این چیزهاست ، بعد وقتی میبینم دوستام وقتی به هم میرسن اولین چیزهایی که در موردش حرف میزنن اینجور مسائل هست واقعا افسرده میشم. می دونم خیلی ها تو زندگیشون خیلی چیزها رو تجربه نکردند یا دیرتر به یه چیزهایی رسیدن ولی این دلیلی نمیشه خودشون و بالاتر از بقیه ببینند. نمی دونم ولی هیچ وقت با این موضوع نتونستم کنار بیام. حتی در این مورد یه بار داشتم با یکی از فامیل ها صحبت می کردم که خب هم از لحاظ سنی از من بزرگتر هستند هم اینکه به معنا واقعی کلمه انسان دنیا دیده ای هستند ، وقتی در مورد دورهمی دوستانمون حرف زدم باورش براشون سخت بود که مثلا سیگار کشیدن یا الکل خوردن انقدر واسه دخترهای هم سن من مهم هست و مقایسه می کردند با نوه های خودشون که در خارج از کشور زندگی می کنند. نمی دونم تا چه حد تونستم منظورم رو برسونم ولی من خودم واقعا هیچ وقت علاقه ای به امتحان کردن این چیزها نداشتم با وجود اینکه آزادی انتخاب همشون و داشتم و دارم ، شاید این آزادی باعث شده هیچوقت سمتش نرم ، ولی خب می دونم آدم ها متفاوت هستند و ممکن حس و انرژی که من از یه آهنگ و رقصیدن همراهش می گیرم و اون آدم با کشیدن یه پاکت سیگار یا نوشیدن یه بطری مشروب بگیره ، ولی انتظار دارم همون جوری که من درکشون میکنم اونها هم من و درک کنند و فکر نکنند اگه کسی اهل این چیزها نیست پس عقب افتاده است و هیچی سرش نمیشه ... الان که بحث نژاد پرستی و کلا برابری انسان ها تو همه شبکه های مجازی داغ شده جالب همین آدم ها جوری وانمود می کنند که انگار عادل ترین آدم در شهرشون هستند در حالی که همین آدم ها بارها در حق من قلدری کردند .... من که راه خودم و رفتم و میرم ولی امیدوارم روزی به این فکر کنند که هر حرفی که می زنند چه تبعاتی براشون داره و ممکن در آینده نیازمند همون آدمی که تحقیرش کردند بشند اونم درست در جایی که فکرش و هم نمی کنند.
اگه بحث کلاس گذاشتن باشه من خیلی راحت می تونستم واسشون جوری کلاس بزارم که در جا میخکوب بشن ولی خب من آدمش نیستم و نبودم و ترجیح میدم همه من و با توانایی ها و رفتار شخصیتی خودم بشناسند نه وابسته به اینکه مثلا ساکن کجا هستم یا وابسته به چه خونواده ای هستم و همیشه از پارتی بازی دوری کردم. البته این روند همیشگی جامعه ماست هر چی بیشتر راستگو باشی و با همه یه جور رفتار کنی فکر می کنند خبری هست و باید از تو سوء استفاده کنند و سرت سوار شن اونوقت خیلی هم ادعا دارند که شخصیتشون خوبه.
خیلی حرفام پراکنده شد ولی خب یه درددل خودمونی بود واسه خودم ، شاید هم یه تلنگر باشه واسه هر کسی که اینجا گذر می کنه.
همه ما انسان ها حداقل به نظر من برابریم ، هیچ چیزی حالا چه رشته تحصیلی چه ظاهرمون چه پول چه خونواده و هیچ امکانات دیگه ای نمی تونه ما رو از بقیه متمایز کنه و باعث بشه نگاه بالا به پایینی به بقیه داشته باشیم ، به قول گری وی که یه اینفلوئنسر موفق هست ما باید با همه خاکی باشیم و فروتن بودن و فراموش نکنیم ، وقتی که از بالا به بقیه نگاه کنیم همون جا بدترین ضربه رو به خودمون زدیم و داریم به سمت نابودی حرکت می کنیم.
پ.ن : امیدوارم انسانیت روزی اولویت زندگی همه آدم ها باشه فارغ از جنسیت و نژاد و طبقه اجتماعی .
اینجا برای من یه جایی هست که گاهی میام و چیزهایی که تو ذهنم هست و می نویسم و هیچ وقت برام حکم شبکه اجتماعی رو نداشته. این مدت دو نفر بهم تو قسمت پیغام خصوصی پیغام دادند گفتم همین جا جواب بدم چون حوصله چت ایمیلی و ندارم واقعا خصوصا الان .
جواب نفر اول : بله من اکانت توئیتر داشتم و دارم منتهی الان فعالیتم اونجا به نسبت بقیه شبکه ها کمتر هست و فعلا هم این روند ادامه داره. در بقیه شبکه ها هم فعالیت می کنم ولی ترجیح میدم تو هر شبکه با افرادی که واقعا میشناسم در ارتباط باشم .
جواب نفر دوم : دوست وبلاگ نویس همشهری بله یادم هست وبلاگتون رو و کتابی که منتشر کرده بودید. متاسفانه من کلا سالهاست که کتاب کم می خونم و کتاب شما رو هم نخوندم ، ولی امیدوارم دوباره یه وبلاگی باز کنید و اونجا شروع به نوشتن کنید .
پ.ن : این پست همون جوری که از اسمش مشخص هست پست موقت در نتیجه به زودی پاک میشه و اینکه اگه از من سوالی دارید در همین بخش نظرات بپرسید ، من قطعا جواب میدم نیاز به پیام خصوصی نیست.
روز خوبی داشته باشید
تو این روزهایی که واسه هممون زمان دیر می گذره و روز و شبمون با هم قاطی شده و هر روز داریم اخبار بد می خونیم و ممکن حتی اطرافیان یا اقوام نزدیکمون رو بر اثر ویروس کرونا از دست داده باشیم فرصت بدی نیست که یه کار درست انجام بدیم. اگه کنجکاو هستید که موضوع از چه قرار لطفا نگاهی به لینک زیر بندازید و در پویش توقف کشتار حیوانات در بازارهای محلی کشور چین شرکت کنید. پیشاپیش ازتون تشکر می کنم :
https://animalequality.org/action/markets
مدت ها پیش یکی از خواننده های ایرانی ساکن کانادا یه کلیپی از حرفاش منتشر کرد در مورد تفاوت جوون های ایرانی و کانادایی و بیشتر حرفاش متمرکز بود راجب اینکه ما ایرونی ها به استعداد خودمون باور نداریم و از بچگی بهمون گفتن فروتن باش و بزار بقیه از کار تو تعریف و تمجید کنند. والا واقعیت امر تجربه بهم ثابت کرده که اتفاقا کاملا برعکس این و میشه تو هم سن و سال های من پیدا کرد. چه دوستان و همکلاسی های مدرسه و دانشگاه چه افرادی که حالا مجازی یا حقیقی باهاشون آشنا شدم تقریبا می تونم بگم حالا نه اکثریت ولی بیشتر مردم اتفاقا دارای یه اعتماد به نفس کاذبی هستند به این صورت که وقتی توانایی انجام کاری و به درستی ندارند و شاید حتی پایه های اون موضوع رو هم نمی دونند ادعای عالم بودن و دارند. از اون طرف قضیه افرادی و می بینم که چه تو زمینه شغلی چه در زندگی شخصی فوق العاده هم از نظر انسان دوستی و هم نوع دوستی جایگاه خوبی دارند ولی همیشه متواضع هستند. حالا که حرف هام به اینجا رسید گفتم شاید بد نباشه این و هم بگم که تو فرهنگ مردم ژاپن و کره جنوبی اصول تربیتی بچه ها از همون اول این جوری هست که هم دیگر رو دوست داشته باشیم و در حد توانمون به هم کمک کنیم و هیچ وقت و در هیچ زمانی خودمون رو از کسی بالاتر نبینیم و بدونیم همه انسان هستیم. حتی در ورزش های سنتی ژاپنی شاهد این هستیم که مثلا فرد در حال آموزش چقدر برای استاد خودش احترام و ارزش قائل هست و از اون طرف استاد هم فرد رو نه تنها در زمینه ورزش بلکه در زندگی هم به انسان بهتری تبدیل می کنه و یا اینکه در مدارس ژاپنی بچه ها خودشون کلاس های خودشون و تمیز می کنند و در تقسیم غذای نهار مشارکت می کنند و از همون سنین دبستان یاد می گیرند که مسئولیت پذیر باشند . ( در این مورد مستندهای متنوع زیادی و می تونید در یوتیوب پیدا کنید )
حتما با خودتون می گید که تو مگه چند سالت هست و چند تا آدم در عمرت دیدی که این و میگی ؛ باشه قبول اصلا من نسبت به شما افراد کمتری و می شناسم ولی حتی در این شرایط هم با توجه به مشاهدات خودم و چیزهایی که از اطرافیان دیدم و شنیدم می تونم بگم شاید غیر از افراد خانواده خودم و چندتا دوست کسی و ندیدم که واقعا فروتن باشه . یادش بخیر تو دوران دانشگاه یکی از دوستان و همکلاسی های صمیمی همیشه به من می گفت فلانی تو اصلا اعتماد به نفس نداری و چرا همیشه خودت و با همه در یه سطح می بینی و با همه جور آدمی دوست میشی... ولی همیشه جواب من این بوده و هست که مگه من کی هستم که بخوام خودم و بالاتر از کسی ببینم ؟ وقتی افرادی مثل برنده های جوایز نوبل یا هنرمندان موفق یا دانشمندان و پزشکان مشهور که در زندگی دست آوردهای خیلی خوبی داشتند رو می بینم که با وجود این موقعیت ها در زندگی خیلی نرمال و عادی رفتار می کنند و حتی در مصاحبه های خودشون یه نوع از تواضع رو میشه در کلماتشون مشاهده کرد چرا من نوعی که به نوبه خودم کار خاصی برای بشریت نکردم بیام نگاه بالا به پایینی به اطرافیانم داشته باشم؟ اگه من چیزی بلد هستم یا به دنبال یادگیری چیز جدیدی هستم این انتخاب من بوده و هست و هیچ دلیلی نداره بابتش به کسی فخر فروشی کنم و یا اینکه بخوام بگم چون من فلان چیز و می دونم و شما نمی دونی پس من از تو ، انسان بهتری هستم .
در کل ولی به یه نتیجه ای رسیدم که تمام این موارد بر می گرده به خانواده ، اگه کسی تربیت درستی داشته باشه فارق از اینکه در کجا و در چه سمتی و در جه شرایطی داره زندگی می کنه می تونه خیلی راحت آدم خوبی باشه مهم اینه که خودش هم بخواد ، ولی متاسفانه این روزها خیلی ها حتی در انجام کارهای ساده در زمینه کاریشون حتی میشه گفت عاجز هستند با این وجود طوری برخورد می کنند که انگار چه شخصیت مهمی هستند. حالا اگه پول باباشون یا ایضا پول دوست پسرشون/دوست دخترشون و موقعیت اجتماعیشون رو ازشون بگیرید واقعا چیزی برای ارائه ندارند.
پ.ن : هر روز بابت اینکه مادرم بهم یاد داد چه جور انسانی باشم از خداوند شکر گزار هستم و ازش می خوام بهم کمک کنه حتی یک دقیقه در زندگی دچار غرور نشم چون اون روز قطعا روز مرگ منه.
این متن و هفته پیش نوشته بودم ولی از همون موقع تو یادداشت های چرک نویس مونده بود تا به الان. گاهی برای گفتن یه سری حرف ها تردید دارم ولی خب اینجا جایی هست که هر حرفی و می تونم بنویسم بدون ترس از قضاوت و نقد بقیه.
دیشب گفتم حالا که فعلا اینترنت قطع شده و جز سایت های داخلی نمیشه جایی و نگاه کرد بد نیست به یاد گذشته یه سری به آپارات بزنم ، درسته که هیچ وقت مثل یوتیوب نمیشه ولی خب از هیچی بهتره . یه سری لیست انیمه داشتم واسه تماشا گفتم ببینم هیچ کدوم و حالا با یا بدون زیرنویس داره واسه نگاه کردن که خب تلاشم بی نتیجه بود ، تقریبا ۷_۸ تا از سریال ها رو سرچ کردم و تقریبا هیچ کلیپی ازشون نبود ، فقط از یکیش یه دونه کلیپ اومد و منم شاد و خوشحال نگاه کردم آخرش دیدم فقط قسمت اول و قسمت ۱۸ رو موجود داره و بقیه کلیپ ها موزیک ویدئو هستند ، به معنای واقعی کلمه بدجور خورد تو ذوقم ، آخه موندم یه سریال انیمه دیگه چی هست که ملت میرن ریپورتش می کنند ؟ اون موقع که تازه آپارات راه افتاده بود من یه سریال انیمه ای دو فصلی و کامل ازش نگاه کردم ، اونوقت الان به حدی تنزل پیدا کرده که یه پکیج کامل از قسمت های یه فصل یه انیمه تقریبا کوتاه رو هم نداره ، سرمون و به کدوم دیوار بکوبیم آخه. شبکه های ماهواره هم که دستشون درد نکنه هرچی فیلم سینمایی که قبلا دیدم و تکراری هستند و نشون میدن
اول می خواستم چندتاشونو معرفی کنم بعد گفتم بیخیال ، بمونه برای دوران بعد از وصل مجدد اینترنت که بتونید با زبان اصلی دانلود کنید. حالا واسه یکی مثل من که اینترنت و شبکه های مجازی بیشتر وقت روزانه من و پر می کنند ولی واسه تقریبا همه یه ابزاری هست که هر روز سر کار بهش نیاز دارند. کاش هرچه زودتر برگردیم به روال قبل و مردم از کار و زندگیشون نمونن چون اینجوری بیشتر شرکتاشون ضرر می کنند و از کاراشون عقب میوفتند.
در کل پست خوبی نبود خودم می دونم ولی به خاطر بیکاری ، ذهنم نیاز به تخلیه شدن داره که یه کم سر و سامون پیدا کنه واسه همین برعکس گذشته که شاید ماه به ماه چیزی یادداشت نمی گردم الان هر روز اینجام.
پ.ن : هوای شهر هم همچنان بارانیست انگار ابرها هم حال دلشون مثل حال دل ماست.
این چند روز می خواستم بیام اینجا یه پست بنویسم ولی انقدر ذهنم درگیر بود که نشد. آبان ماه برای من همیشه ماه شلوغی هست و امسال بیشتر از قبل کار داشتم ، تولد داشتیم و مهمون اومد و مهمونی رفتیم و روز تولد آدم های مهم زندگیم و جشن گرفتیم . دو هفته پیش با اینکه دوباره حرفای ناراحت کننده ای شنیدم ولی با یه سفر یک و نیم روز به زادگاهم انرژی دوباره پیدا کردم. درست که از اون شهر خاطرات خیلی خوبی ندارم ولی وقتی که در کنار خانوادم و آدم هایی که دوستشون دارم هستم انگار توانم برای مقابله با خیلی چیزها بیشتر از قبل میشه. دیروز برای یه آگهی که مدت ها پیش دیده بودم و ثبت نام کرده بودم رفتم مصاحبه ، شب قبلش از خدا خواستم اگه کار خوبی نیست همین روز اول بفهمم و جور نشه تا اینکه مثل کارهای قبلی بعد چندماه ماهیت اصلیشون و متوجه بشم . بگذریم که برعکس چیزی که در آگهی اینترنتی خودشون گفته بودند دنبال بازاریاب می گشتند نه یه نفر برای کادر دفتری و منشی و جدا از محیطش که از همون دقیقه اول جو مثبتی نداشت شخص مصاحبه کننده که از قضا مدیر شعبه هم بود خیلی آدم جالبی بود . نوع صحبتش من و بیشتر یاد افرادی که در شبکه های هرمی که امروزه تبدیل شدند به بازاریابی اینترنتی(شما بخونید نتورک مارکتینگ) می انداخت. یه نکته خیلی خنده دار هم این بود که اس ام اس فیش حقوقیش رو از قبل آماده گذاشته بود که به هر متقاضی نشون بده و فرد و برای عضویت به کار ترغیب کنه با موجودی حساب بانکیش و جالب تر از اون این بود که گفت قبلا حسرت افرادی که در این موقعیت بودند و می خورده و الان خوشحال هست که به این جایگاه رسیده .اینو داخل پرانتز از من داشته باشید شاید حرف درستی نباشه ولی به اعتقاد من ، انسان در زندگی نباید حسرت چیزهایی مثل موقعیت شغلی و داشته باشه چون این جور چیزها با همون شکلی که میان می تونند یه شب از دست برند و خیلی افرادی که وابسته به صندلی هاشون هستند از راه درست به اون جایگاه نرسیدن و از طرف دیگه حسرت خوردن فقط باعث میشه آدم از نظر انسانی در جا بزنه ، باز اگه می گفت حسرت فلانی که فلان مرتبه علمی و داره یا جایگاه اجتماعی خوبی داره یه چیزی ، آخه داشتن یه دفتر تو یه خیابون وسط شهر هم شد حسرت زندگی حالا به فرض اینکه ماهی ۴ تومن هم اجاره میدی ، به من چه؟؟ . درسته می دونم که الان کار آسون گیر نمیاد ولی آخه خدایی واقعا اون چه سوالاتی بود که پرسید : از محل زندگی و با کی زندگی می کنی اگه سنش بالا نبود فکر می کردم اومدم جلسه معارفه برای ازدواج نه مصاحبه شغلی... بعد در ادامه یعنی واقعا فکر می کرد کل افراد دور و بر من الان یه لنگه پا منتظر موندن که من برم یه شماره بیمه بگیرم و بعدش بیمشون کنم. مگه سال چند که من بی خبرم؟؟؟ .... نمی خوام بیشتر از این سرتون و درد بیارم چون می دونم این روزها شما هم مثل من حوصله ندارید.
پ.ن : تقریبا یه هفته است که هوای رشت بارونی و خیلی سرد ، درسته که من عاشق سرما و برف و بارونم ولی این دفعه انگار برام همراه شده با حس ناراحتی ، شاید بگید تو که تو خونه گرم و نرمت نشستی و خوشی زده زیر دلت ولی واقعا از ته دل می گم امیدوارم هر کسی که این مطلب و می خونه چه دور چه نزدیک ، به آرزویی که داره برسه و در کنار خانوادش سلامت باشه.
راستی لطفا این روزها حواستون به سگ و گربه هایی که تو کوچه و کنار ماشینتون می بینید هم باشه ، خیلی هاشون به خاطر سرما کنار لاستیک و زیر کاپوت پناه می گیرند ، اگه کمی از باقیمانده غذا روزانه خودتون که معمولا دور ریخته میشه رو هم بهشون بدید که واقعا عالی میشه.
مواظب خوبیاتون باشید
حالا من باب پست قبلی گفتم شاید بد نباشه آهنگی که الان دارم گوش می کنم و اینجا معرفی کنم.
موسیقی که پیشنهاد می کنم حتما گوش کنید از یکی از هنرمندان مورد علاقم LP هست به نام Losthttps://youtu.be/9YWDDG_dFvA on you . از اون آهنگ هایی که خیلی ها در مسابقات د وویس سعی کردند کاور کنند ولی نتیجه اونجور که باید موفقیت آمیز نبوده . ببینید و بشنوید و لذت ببرید.
پ.ن : گفتم شاید بد نباشه بدونید بین موزیسین های ایرونی تا الان فقط علی پهلوان ( خواننده گروه آریان) از این تکنیک ویستل و یا همون سوت زدن استفاده کرده مثل LP ، بقیه آهنگ هایی ایرانی که توشون صدای سوت شنیدید همه رو با نرم افزار و افکت های استدیویی که آهنگ سازها بلد هستن ساخته شدند .
برای من موسیقی نقش تراپی و داره ، هر زمان که بیمار باشم ، هر زمان که اتفاق بدی برام افتاده باشه یا حس بدی داشته باشم ، اون زمان موسیقی به دادم رسیده. شاید براتون جالب باشه یکی از مشخصه های من تو دوران دانشگاه همین بود ، و حتی یه سری از دوستان من و به اینکه همیشه هندزفزی به گوش هستم می شناختن به عنوان مثال یه دوست مشترک به یکی از همکلاسی ها گفته بود فلانی تو کلاس شماست من میشناسمش بعد همکلاسیم چون هنوز ترم اول بودیم و قطعا اسم های همه تو ذهنش نبود گفته بود کی و میگی ، بعد از چند اشاره گفته بود نکنه همونی که همش داره آهنگ گوش میده واسه خودش . از نظر بعضی از رفقا هم من حکم دی جی و واسشون داشم و هر آهنگی می خواستن در طی این سال ها می گفتن فلان آهنگ و داری یا اگه نداشتم می گفتن میشه برامون دانلود کنی . البته الان دیگه به لطف گوشی های هوشمند و اپلیکیشن ها و سایت های متنوع همه خودشون پیدا می کنند ولی باز هم کم نیستند تعداد این دوستان . البته من از این وضع هیچ شکایتی نداشتم و ندارم و اتفاقا خوشحال می شم وقتی کسی ازم درخواست ارسال یه آهنگی و داره چون شنیدن یه نوای جدید یعنی یه تجربه جدید . حالا تموم این حرفا رو زدم که بگم علاقه من به موسیقی فراتر از کلمه هست ، شاید اگه تو یه کشور دیگه یا نه حتی تو شرایط ایده ال بودم الان داشتم تو گروه خودم آهنگ می ساختم ؛ احتمالا گیتار الکتریک می زدم یا درام . راستی تا یادم نرفته بگم اون زمان کوتاهی که کلاس گیتار کلاسیک می رفتم همون بار اول و سر کلاس قطعه رو یاد می گرفتم و به قول استاد توانایی دشیفر نوازی خوبی داشتم ولی خب شرایط جوری بود در اون زمان که ادامه ندادم. البته باید واقع گرا باشم ساز مورد علاقم هم نبود . یادش بخیر به شوخی یکی از رفقای وبلاگ نویس می گفت من سر جلسه اول جا زدم ، تو چطوری یه سال اون آهنگ های خشک و بی روح و تحمل کردی
من خودم مخالف موسیقی کلاسیک و بی کلام نیستم ، ولی ترجیحم شنیدن آهنگ همراه با خواننده است و دوست دارم باهاش زمزمه کنم.