کاب(لئوناردو دی کاپریو): برای اینکه بتونیم این
کار رو انجام بدیم، باید خلبان رو بخریم.
آرتور(جوزف گوردون-لویت): البته باید خدمه هواپیما رو هم بخریم.
سایتو(کن واتانابه): من کل شرکت هواپیمایی رو خریدم ! اینجوری خیالم راحت تره.
نمایش اولیه : فستیوال کن 2013
اینقدر زندگی و سخت نگیرین،این سریال فقط برای سرگرمی ساخته شده ، اگه از این سریال خوشتون نمیاد خب کاری نداره بشینید یه برنامه دیگه نگاه کنید .خدارو شکر که کنترل تلویزیون دست خودتونه و اجباری در کار نیست و تعداد شبکه های اینوری و اونوری مثل دوران کودکی ما کم نیست و گزینه های انتخابی زیاده و راخت میشه کانال و تغییر داد
بچه ها کسی این دی وی دی فیلم The Notebook من و ندیده؟
آخه از صبح کل کیفامو زیر و رو کردم ولی انگاری آب شده رفته زیر زمین حالا اگه خودم میخواستم باز بشینم ببینم مهم نبود.جاش یه فیلم دیگه می دیدم، ولی آخه این و واسه یکی از دوستای خیلی خیلی صمیمی و خوبم میخوام.
بیچاره شدم بچه ها ، نکنه به کسی قرض دادم و فراموش کردم؟جوانی کجایی که یادت بخیر، دو روز دیگه علاوه بر قرص آلپرازولام باید برم یه سمعک هم واسه خودم بگیرم از بس پیر و فرتوت شدم.
از یابنده ی این فیلم تقاضا میکنم بیاد زودتر پس بده والا کاریش ندارم، حتی حاضرم جای این فیلم یه سری کامل سریال فرندز و آلیاس هم بهش بدم قول می دم
فقط هرکی برداشته زود بیاره، که اینجا یه خونواده دل نگران گمشدشون هستن
موزیکی که دارم گوش میدم:
Rixton - Me and My broken heart
دیروز صبح آخرین امتحانم رو هم دادم و بالاخره این روزای سخت هم گذشت.نمیدونم چرا ولی اگه هر روزی از سال بخوان از آدم امتحان بگیرن اینقدر به اندازه ی پایان ترم استرس زا نیست.دو روز آخر که 2 تا امتحانم پشت سر هم بود از استرس زیاد دندونای سمت راست فکم درد گرفته بود از طرفی چون وقت واسه درس خوندن کم بود قرص هم نمیتونستم بخورم آخه من هر موقع مسکن بخورم نیم ساعت نشده خوابم میگیره از بس کوالا تشریف دارم.
تنها نکته ی مثبت این ترم امتحان آخر بود که استاد ص. بر عکس همیشه حداقل سوالی طرح کرده بود که آدم بعد خوندنش بدونه قضیه چیه فک کنم ماه رمضون باعث شده بود متنبه بشه بماند که یک عدد مراقب تخس در کلاس حضور داشت که از پشه ی کلاس گرفته تا طرز نشستن ماها روی صندلی داشت اذیتش می کرد.هر دو دقیقه که فوکوس می کرد رو یه نفر.به خود من دوبار به خاطر مدل نشستنم گیر داد و گفت: هندزفری تو گوشته؟هرچی گفتم نه دیدم باور نمیکنه ، آخر از گوشه ی مقنعم بهش نشونم دادم که ببینه نه هندزفری نه هدستی در کار نیست.
بعد جالب اینجاست اون دسته از پسرایی که تو امتحانای قبلی همش به امید دوستان میومدن سر جلسه این سری ختی نتونستن از موبایل خودشونم تقلب کنن
یکی از پسرا که رو به مراقب گفت: خانوم شما نمیخوای بری هواخوری؟خیالت راحت ما تقلب نمیکنیم خانوم مراقب هم یهو از کوره در رفت و گفت: مودب باش آقا
فقط در همین حد تصور کنین که تا مسئول آموزش اومد تو کلاس بچه ها با صدای بلند شروع کردن به داد و بی داد و گلایه که اونم کم نذاشت رو به مراقب گفت: خانوم وقت قانونی اینا(منظورش به صندلی ها نبود دقیقا ما به چشمش اشیا به نظر میایم) 60 دقیقه هست اگه دیدی کسی 61 دقیقه نشسته برگه های کل کلاس و نگیر و واسشون مورد انضباطی رد میکنم؟!!!
میبینید چقدر به ما علاقه منده؟همین علاقه مندیش باعث شده من هنوز بعد از این 7 سال نخوام از این دانشکده دل بکنم
دیگه در هر حال هرچی که بود گذشت و الان تنها چیزی که از اون روزا مونده خستگیه و نگرانی واسه نمره ها و دوستانی که صبح تا شب مثل بچه های کلاس اول دبستان هی میپرسن استاد فلانی نمره رو نزده؟فک میکنی چند بشی؟من موندم من 10 بگیرم یا 20 چه توفیری در حال این مریدان داره
و از اون مهم تر تابستونی که کلی وقت آزاد واسه کتاب خوندن و فیلم دیدن و نوشتن دارم
راستی امروز جشن تیرگان هست پس این روز میتونه شروع یه تابستون خوب باشه
تا یادم نرفته بازی دیشب تیم ملی والیبال ایران شاهکار بود.دستشون درد نکنه واقعا.طفلی مربی آمریکا که فکر می کرد با وجود بازیکنایی مثل متیو اندرسون لابد راحت دوتا بازی و میبرن تو ایران و خبر نداشت که تو تهران قراره هر دو بازی و 3-0 ببازن نکته ی جالب این بود که تو این مدت خصوصیات ما ایرونیا باعث شگفتیشون شده بود ، مثلا سرمربی امریکا در جایی گفته بود: من از بس موبایل اپل تو دستای مردم دیدم یهو با خودم فکر کردم که نکنه کارخونه ی اپل جای آمریکا تو ایرانه و ما بی خبریم!
من اگه اونجا بودم بهش یاداوری می کردم که یه سر به خونه های بالای شهر تهران بزنه و ببینه ریچ کیدز( بچه پولدارا) تهرونی از بروبچز منهتن چیزی کم ندارن که هیچ ، اضافه هم دارندحالا فرصتشون کم بود وگرنه پیشنهاد اومدن به انزلی هم تو برنامه هام بود
موزیک امروز:
غلط نکنم استاد کنه شناسی پست اولین امتحان و خونده بوده چون دقیقا جوری سوال داد که من دنبالش میگشتم.
نام فیلم: چهار بعد از ظهر به صرف کنه
فیلم نامه
شرح سوالات:نام گذاری شکل-تستی- صحیح و غلط-جای خای- تشریحی کوتاه - تشریحی بلند- سوالات آزمایشگاه
بارم سوالات: 80 نمره
مدت زمان امتحان: 90 دقیقه
وضعیت دانشجویان قبل از امتحان: درخواست رسوندن تقلب به یکدیگر به امید قبولی و مبارزه با مراقب سختگیر
وضعیت دانشجویان در زمان تحویل برگه سوالات:
وضعیت دانشجویان کلاس بعد از امتحان: قراره به همین سیستم 4-4-2 و به یاد فیلم ضیافت سال دیگه سر کلاس حضور داشته باشیم.
بعله.به این میگن یه امتحان حسابی به شکل کنکور بچه های دبیرستانی.
اگه قرار بود تو کنکور کارشناسی ارشد بیماری شناسی شرکت کنیم سوالاتش راحت تر بود مرسی استاد واسه ایجاد فضای مشابه.
پ.ن: استاد مدیونی وبلاگ و بخونی و این ادای دین من نسبت به رشته ی محبوبم و زیر سوال ببری
عاشق تیتراژ آنشرلی بودم :
"آنه تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
وقتی روشنی مه چشهایت در پشت پرده های مه آلود پنهان بود
... با من بگو از لحظه های مبهم کودکیت ،
از تنهایی معصومانه دستهایت .
آیا می دانی در هجوم دردها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟
"آنه" اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری ،
در آبی بیکران مهربانیها به پروازدرآوری
و اینک "آنه" شکفتن و سبز شدن در انتظار توست....!!!!!
دلم به حال پروانه ها می سوزد وقتی چراغ را خاموش می کنم و به حال خفاش ها وقتی چراغ را روشن میکنم.
نمی شود قدمی برداشت بدون آن که کسی برنجد؟
مارین سورسکو
جمله ی سر در دانشگاه آکسفورد :
آینده مکانی نیست که به آنجا می رویم ، جاییست که آنرا به وجود می آوریم .
راه هایی که به آینده ختم می شوند ، یافتنی نیستند بلکه ساختنی هستند و ساختن آن ، هم سازنده و هم مقصد را دگرگون می کند.
جمله سر در یکی از دانشگاه های تهران:
خواهرم حجابت را و برادرم نگاهت راحفظ کن!
وقتی هنوز آشپزخانه ها دیوار داشتند و اتاق مهمان ها محصور بودند گمان می کردم یک روزی که این دیوارها فرو بریزند ، تعریف سنتی از زن ، آشپزخانه و خانه ، به طور کل تغییر خواهد کرد.
دیوارها فرو ریختند ، آشپزخانه ها اوپن شدند ، مهمان خانه ها کوبیده شدند و به شکم آشپزخانه ها چسبیدند ، نسل تغییر کرد ، همه به دانشگاه رفتند و تحصیل کردند.
ماهواره ها آمدند و چبزهایی از زندگی در فرهنگ های دیگر نشانمان دادند.
اما...
هنوز ... توی مهمانی ها مردها روی مبل لم می دهند و زن ها پذیرایی می کنند.
هنوز زن صاحبخانه و زنان مهمان ظرف ها را می شویند و مرد ها حرف های سیاسی می زنند.زن ها جمع و جور میکنند و مردها فوتبال می بینند
زنها حالا دماغشان را عمل کرده اند و ناخن و مژه کاشته اند ،
سولاریوم رفته اند و تتو دارند
اما،
هنوز همان زنانی هستند که مادران ما بوده اند.
تعریف همه چیز به هم ریخته است به جز ، تعریف زن برای مرد ایرانی و غم انگیز تر از آن تعریف زن برای خود زن ایرانی!