ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

ّمن دوباره اووووووووووووووومدم:)

سلام 

حالتون چطوره؟ 

امیدوارم هرجایی که هستین حالتون خوب باشه و بهتون خوش بگذره.... 

واقعا از همتون عذر میخوام که یه مدت آپ نکردم.....شرمنده.. 

آخه میدونین بعد امتحان ها خواستم بیام...اما از اونجایی که نمره هام خوب نشده بود اصلا حال و حوصله ی آپ کردن رو نداشتم.  

راستی من همونجوری که قبلا هم گفتم تو یه وبلاگ دیگه هم مطلب مینویسم...لطفا یه سر با اونجا هم بزنین.....پشیمون نمیشین.....با خوندن پست ها راحت حدس میزنین که من کدوم نویسنده هستم......آخه اونجا 15 نفر دیگه هم به غیر من هستن 

آدرس اون وبلاگ اینه: 

 

www.patooghma.blogfa.com 

به هر حال شما به بزرگواری خودتون ببخشین...قول میدم از این به بعد جبران کنم...از همه ی دوستانی که تو نبودم اومدن اینجا و کامنت گذاشتن هم ممنونم..واقعا لطف کردین..... 

اوکی....خوب حالا از همه اینا که بگذریم میممونه چیییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

این که من چند تا آپ خوشگل واستون بذارم.. 

پس تو پست بعدی منتظر یه چند تا آپ تووووووووووووووووووپ از من باشین..فعلا میرم... 

اما زودی میام ... 

مثل همیشه باااااااااای تا یه های دوباره 

مراقب خوبیاتون باشیییییین

....!؟

سلام 

حالتون چطوره؟ 

امیدوارم الان که دارین این پست رو میخونین در هر جایی از این کره ی خاکی هستین بهتون خوش بگذره... 

خوب اول از همه از همه ی دوستان خوبی که در غیاب من اومدن و یه کامنت خوشگل گذاشتن ممنونم.دم همشوون جییییییییییز 

در ضمن از اون دوستایی که تو این مدت نتونستم بهشون سر بزنم عذر میخوام.....مخصوصا ثمین و امی جون.....آخه نمیدونم  این مدت انگاری کامپیو من با بلاگفا قهر بود....نه میتونستم توی وبلاگ رفقا نظر بدم نه میتونستم توی وبلاگ دوستم که توش مطلب مینویسم نظر بدم..کلا یه مدتی واسه موضوع تریپ دپ زده بودم(البته زیاد جدی نبود...میدونین که من کلا از تریپ غم خوشم نمیاد) 

به هر حال فعلا اومدم بگم که از این هفته واقعا درسام سنگین میشه بابت همین زیاد آن نمیشم...فوقش بتونم آخر هفته آپ کنم...البته به همه ی دوستان قول میدم که هروقت آن بودم بیام نظر بدم...پس منتظر باشین.... 

راستی تا یادم نرفته رفقای گلم:باران.ستاره.ثمین.ستاره کوچولو.سارا.فریدا.امی جون.ساناز جون روی ماه همتن رو از راه ور میبوسم و واقعا دلم براتون تنگ میشه..... 

فعلا دیگه باید برم .پس...... 

مراقب خوبیاتون باشین  

حرف آخر:مواظب باش چشمک ستاره گریه ی ابر رو از یادت نبره!!

و دوباره مهر ماه.......

 دوباره سلام 

فقط خواستم یه چیزی بگم تو یه جمله....آخه همش دوستام از اینکه حجم پست هایی که میزارم بالاست اعتراض میکنن....پس این پست رو تقدیم به همه ی رفقای گلم میکنم 

 

اندوهت را به برگها بسپار..... 

 

اولین شب پاییزیتون مبارک. 

 

آسمون شبتون پر از ستاره هایی که دارن آروم و بی صدا بهتون چشمک میزنن. 

 

شبتون خوش. 

منم میرم یه کمی موزیک دانلود کنم

دپ زدگی اونم از نوع مزمن!!!!

 سلام 

حال و احوالتون چطوره؟ 

من که هنوز تو فاز دپ هستم....همشم واسه بیکاریه...برم یونی درست میشه

این شعر رو یکی از دوستان در قسمت نظرات توی یکی از وبلاگ هایی که به عنوان نویسنده توش عضو هستم برام فرستاده بود. 

به نظرم جالب بود واسه همین گفتم توی این پست براتون بنویسم. 

اگه نظری راجبش داشتین بهم خبر بدین.مرسی. 

 

آمد و نوشت خوب و زیبا ، گل سرخ
موضوع جدید درس انشا ، گل سرخ
یک لحظه قلم به سمت دفتر خم شد
آهسته نوشت یک معما ، گل سرخ
بوی تو تمام دفترم را پر کرد
آن شب تو سری زدی به ما یا گل سرخ
بَه بَه چه شباهتی ولی راست بگو
نام تو نبوده پیش از این ها گل سرخ
یک لحظه معلم از نگاهم پی برد
در دفتر من تویی ، تو تنها گل سرخ
پرسید که غیر از تو کسی عاشق نیست
گفتم که اجا ... اجازه آقا گل سرخ
پرسید که حرف دیگری هم داری
تا سبز شود تمام دنیا گل سرخ
گفتم که کبوتر دلم پر بکشد
از این ور سادگی من تا گل سرخ
گفتم که تمام ابرها می دانند
من معتقدم به زندگی با گل سرخ
چون آخر زنگ است همه گوش کنید
این شعر قشنگ است فقط با گل سرخ

خط خطی های من(یه بیمار واقعی)؟!

سلام 

رفقای گل من حالشون چطوره؟ 

من که خوب نیستم....آخه یه کوچولو سرما خوردم.اما الان بهترم.میدونین چرا؟  

خوب معلومه.چون دوستای خوبی مثل شماها رو دارم.

خداییش دم همتون گرم.مرسی که تو نبودم اومدین و نظر دادین.......خیلی دوستان هم مثل امی جون انگار نگران بودن که من کجا هستم و حالم چطوره.!!مرسی که به یادم بودی امی نازم...عاشقتم عشقم. 

بقیه دوستان هم دستشون درد نکنه. 

همین اول کاری بگم ثمین جون واقعا شرمنده که نیومدم پیشت آخه اصلا به وبلاگم سر نزده بودم هانی........وگرنه که من همیشه به یادتم.... 

یکی از دوستان گفت یکم حودم چیز بنویسم منم از اونجایی که به نظر دوستام اهمیت میدم گفتم یه خط خطی به جا بذارم. 

نمیدونم از کجا شروع کنم......خوب بذارین از همین دیشب بگم....همین که آن شدم انگاری همه رفقا منتظرم بودن...یهو با پیام هاشون بمبارانم کردن....یکیشون که اومده بود تبلیغ آهنگ جدیدشو بده بعد زودی رفت....یکی دیگه که اومد تا تونستیم حرف یونی رو زدیم و اینکه چقدر دلمون واسه بچه ها تنگیده....کلا حدودای ۳۰ دقیقه چت کردیم. 

بعد دیدم زشته که حالا آن هستم یه سر به فیس بوکم نزنم......اونجا هم که بدتر...اول کار که انگاری کامپیوتر باهام لج کرده بود...هی توی پیج گیر میکرد.. 

بعدشم که کامپیو درست شد این دوستم بود که بهم گیر داد.آخه شما خودتون قضاوت کنین من یه بار وقتی که تو جو شوخی بودیم اونو به یکی از شخصیت های کارتونی نسبت دادم(منظورم کارتون معاون کلانتر بود!!).اونم اون موقع خیلی شاد و خوشحال و راضی بود و هیچ چیزی نگفت یا شایدم اون موقع حواسش نبود که من چی گفتم.به هر حال بعد چند روز دیدم مسیج داده که من تحقیق کردم  دیدم کلانتر یه آدم بوده ومعاونش یه سگ احمق و دست و پا چلفتی.....اینه رسم رفاقت ...منو با یه سگ یکی میدونی!! 

آره تعجب نکنین ...من که تا اینو خوندم یهو شوکه شدم...جالب اینجاس اصلا دوستم خودش از اون آدم های خیلی شوخه و من فکر نمیکردم که از دستم ناراحت بشه...حالا همه ی اینا به کنار من یه استاتوس نوشته بودم در مورد رفاقت......برگشته زیرش نظر داده که این حرفتو قبول ندارم و رفقا کلا بی وفا هستن مثل خودت که منو با یه سگ یکی کردی(البته لازم به ذکر که من منظورم اون شخصیت کارتونی بود نه دوستم!!) و بهتره بری یکم بیشتر کارتون ببینی تا این سری یه نمونه آدمیزاد رو نام ببری؟! البته قسمت اول جمله رو طوری گفته بود که  فقط من بفهمم یعنی واضح ننوشته بود .اینو داشته باشین....آخه من آخر نفهمیدم کی میشه  با این پسرا به شوخی حرف زد..تا آدم یه چیزی میگه حتی در زمانی که جو خنده هم هست کلی بهشون بر میخوره اما خودشون هر موقع که بخوان با آدم شوخی میکنن.....خدایا آخه ما دخترا چرا این قدر بدشانسیم. 

جالب تر اینه من مدتی پیش یه مطلب در مورد شوخی با پسرا توی یه وبلاگ گروهی که توش نویسنده بودم نوشتم اونجا هم سریع همه ی پسرا نسبت به حرفم جبهه گرفتن و ناراحت شدن. 

حالا همه اینا بیخیال...من نمیدونم وسط این هوای گرم این سرما دیگه چه بود اومد سراغم. 

اصلا حوصله ی هیچ کاریو ندارم. 

کاش که زودتر یونی شروع بشه............میگم می هم همش با خودمون درگیر هستیم...تا میریم دانشگاه همش از دست استاد و کلاس و بی خوابی مینالیم و میخوایم زودتر تعطیل بشیم...الانم که وقتمون آزاد شده میخوایم زودتر برگردیم یونی....... 

اما من که دوست دارم برم یونی و با بروبکس دانشگاه باشم تا اینکه خونه باشم....شما رو نمیدونم(البته باید بگم که من آخر هفته ها همش میام خونه واسه همین دلم واسه خونه تنگ نمیشه!!)...راستی توی نظرات بگین من چیکار کنم که این موضوع رو از دل دوستم در بیارم..مرسی.

راستی تا یادم نرفته یکی از دوستام دنبال یه دختر خوب میگرده واسه دوستی...احیانا دخترایی که مایل به آشنایی با دوستم هستن بهم خبر بدن همینطور شما پسرا هم بیکار نشینین؟! ببینین اگه دورو برتون توی فامیل و آشنا دختر خوب میشناسین معرفی کنین...اوکی منتظرما....آی که چقدر دلم هوای عروسی کرده.....راستی بگم دوستم یه پسر دانشجوی رشته ی  ۲۲ ساله اهل تهران  در دانشگاه جهاد دانشگاهی رشت هست و خیلی پسر خوبیه ..دختر مورد نظر بهتر از نظر سنی در همین حدود باشه البته دوستم خیلی بر این موضوع تاکید داره که دختر مورد نظر خوش استایل و باحال باشه ..پس  زودی بجنبین..... 

ITC

همچین مورد اوکازیونی هیچ جا گیر نمیاد ...اوکی منتظر نظراتتون هستم.... 

امیدوارم همتون الان در هرجایی از این کره ی خاکی هستین حالتون خوب بوده باشه.و بهتون خوش بگذره.... 

قربون دوستای خوبم ثمین.فریدا و مخصوصا امی جونم برم که همیشه به یادم هستن. 

 

من برم موزیک گوش بدم که دز موزیکم اومده پایین 

 

فعلا تا یه های دوباره بااااااااااااااای.