ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time
ژاندارک

ژاندارک

tragedy plus comedy equales time

The Aftermath

فیلم : The Aftermath

محصول سال 2019

کارگردان : جیمز کنت

بازیگران : کیرا نایتلی ، الکساندر اسکارشکرد ، جیسون کلارک

ژانر : درام

خلاصه فیلم : در "فیلم عواقب بعدی" اتفاقات پس از جنگ در آلمان را در سال 1945 مشاهده می کنید . زمانی که ریچل مورگان برای دیدار دوباره با همسرش لوئیس مورگان که سرهنگ ارتش انگلیس در آلمان هست به هامبورگ میره . رابطه این زوج به دلیل از دست دادن پسرشون مایکل در حادثه بمب گذاری بلیتز توسط آلمان ها دچار تنش هست. اونها در خانه سابق معمار آلمانی استفان لوبرت و دختر نوجوانش فردا لوبرت ساکن میشن. لوئیس تصمیم می گیره که به استفان و فردا اجازه بده در خانه به همراه اونها زندگی کنند ، این تصمیم باعث ناراحتی ریچل میشه چون به خاطر مرگ مایکل علاقه ای نداره در نزدیکی آلمان ها زندگی کنه . اون خیلی بی ادبانه با استفان رفتار می کنه . همین طور فردا با جوانی به نام برتی که درگیر جنبش "وروولف" در ارتباط هست . همسر استفان هم در بمب گذاری کشته شده و با وجود اختلافات بین ریچل و استفان در طول فیلم کم کم اتفاقات جالبی مابینشون شکل می گیره.....

پ.ن : کیرا نایتلی بازیگر توانمندی هست و من شخصا سبک بازیش و دوس دارم پس قطعا دیدن این فیلم و توصیه می کنم . جدا از علاقه شخصی با وجود اینکه سابقه بازی در فیلم های این سبکی رو داره نوع شخصیت پردازیش با بازی در فیلم "Atonement"  کاملا فرق داره و حس تکراری بودن شخصیت در یه فیلم مرتبط به دوران جنگ جهانی و به شما نمیده .

الکساندر اسکارشکرد رو شاید از فیلم هایی مثل افسانه"تارزان "، "خروج" و خیلی فیلم های دیگه ای که بازی کرده به خاطر داشته باشید خصوصا به خاطر چهره سوئدی و اسم تقریبا سختی که داره . من خودم اون و با نقشش تو فیلم "straw dogs" به یاد دارم که اتفاقا برعکس نقشش تو این فیلم ، اونجا کاملا یه خوی حیوانی داشت و نقش منفی داستان بود و عملا فکر کنم همه تماشاگران ازش متنفر بودند.

جیسون کلارک هم که فکر نکنم نیاز به معرفی داشته باشه و قطعا شما اون رو از فیلم هایی مثل "مردی با قلبی آهنین" و "گتسبی بزرگ" و "بی قانون" به یاد دارید.

پ.ن :درکل این فیلم شاید در IMDB رتبه 6/3 رو از 10 کسب کرده باشه ولی به نظرم ارزش دیدن داره ، درامی عاشقانه در میانه جنگ جهانی .

سال نو

دوباره شکوفه های بهاری روی درختان نمایان شدند و طبیعت شروع به سبز شدن و رویش دوباره کرد. نوروز برای من همیشه دوست داشتنی ترین آئین ایرانی بوده و هست ، شاید به این دلیل که هر ایرانی هر نقطه این کره خاکی باشه با وجود تمام تفاوت های فکری ، عقیدتی ، سیاسی و ... این رسم و فرهنگ ایرانی رو به جا میاره . اگرچه تقریبا 15 سالی میشه که روزهای نوروز برای من همراه هست با دلتنگی خیلی زیاد ولی با این حال ، دیدن شادی بقیه و امید دادن به اونها برای زنده بودن و زندگی شاید تنها دلیل سرپا موندن من بوده..... 

به هر حال نمی دونم شمایی که خواننده این وبلاگ هستید الان در کجا و در چه شرایطی هستید ، در هر حال ، نوروز مبارک . امیدوارم سال سلامتی داشته باشید چون پاندمی کرونا ثابت کرد هیچ چیزی ارزش سلامتی و نداره ، پس تا زمانی که زنده هستید و نفس می کشید قدر زندگی خودتون و اطرافیانتون و بدونید و به خاطر خودتون هم که شده انسان بهتری باشید .

پ.ن : هر روز به آدم هایی که دوستشون دارید بگید دوستشون دارید ، گفتن همین یه جمله ساده اصلا کار سختی نیست 

به وقت بهمن ماه

واقعا جالبه که من تو زندگی هیچ وقت هیچ توقعی از هیچ کسی ندارم ولی برعکس بیشتر آدم های دور و بر من از من بیش از حد توقع دارند ، حتی گاهی جوری برخورد می کنند که انگار مقصر ماجرا من هستم...... خیلی این رفتار ما آدم ها جالبه ، هم گناه کاریم هم طلب کار .

kurbaan

فیلم : kurbaan

محصول سال 2009

کارگردان : رنسیل د سیلوا

بازیگران : سیف علی خان ، کارینا کاپور ، ویوک اوبروی ، کیرون آنوپام خر ، اوم پوری ، دیا میرزا

ژانر : اکشن، هیجان انگیز 

خلاصه فیلم : آوانتیکا آهوجا که فرد تحصیل کرده ای ساکن آمریکاست پس از بیماری پدرش به دهلی باز می گردد. در همین حین با احسان خان که پروفسور دانشگاهی از بمبئی است ملاقات می کند ، این دو با هم دوست می شوند و سپس عاشق یکدیگر می شوند. بعد از مدتی ، آوانتیکا باید به کارش برگردد. احسان به راحتی با مهاجرت موافقت می کند و این زوج ازدواج می کنند تا در آمریکا زندگی کنند. آوانتیکا به احسان کمک می کند که کار پیدا کند و او در دانشگاهی که آوانتیکا مشغول به کار است به عنوان پروفسور برای تدریس اسلام و جهان مدرن مشغول به کار می شود . آنها در محله ای که اکثر ساکنینش افراد جنوب آسیا هستند زندگی شاد و آرامی دارند تا اینکه ....

پ.ن : شاید در نگاه اول از یه فیلم هندی توقع رقص و آواز و یه فیلم رمانتیک داشته باشید ولی این فیلم جزو فیلم هایی هست که کاملا سوژه متفاوت و هیجانی داره ، من این فیلم و بار اول سالها پیش دیده بودم و همین هفته پیش وقتی دیدم تو یکی از شبکه ها در حال پخش هست گفتم شاید بد نباشه معرفی کنم .تهیه کننده این فیلم کاران جوهر هست که کارنامه درخشانی داره و واقعا تو صنعت سرگرمی هند جزو محبوب ترین هاست (شاید هم برای من اینجوریه ) و با توجه به تیم قوی بازیگران که مشاهده می کنید از الان بدونید که با سناریو خوبی مواجه هستید و قراره چشم از صفحه نمایش بر ندارید ، شاید امتیاز 5.7 از 10 سایت Imdb کمی شما رو نگران کنه ولی بیاین صادق باشیم خیلی فیلم های خوب دیگه ای هم هستند که ریتینگ آنچنانی نمیارن. پیشنهاد می کنم اگه این فیلم و تا به امروز ندیدید دانلود کنید و نگاهش کنید ، تجربه هیجان انگیزیه.

شروع یه روز جدید

یادتونه پارسال این موقع تنها راه ارتباطیمون همین وبلاگ ها بود؟ نمی خوام بگم یادش بخیر چون واقعا درست نیست ولی تنها وقتی بود که مثل شاید ۷_۸ سال پیش همه وبلاگ ها هر روز مطلب جدید منتشر می کردند  و یکی مثل من که همیشه مشتاق خوندن مطلب جدید هست از این وبلاگ به اون وبلاگ  در رفت و آمد بودم تا ببینم بچه ها چی نوشتن و این مابین چه دوست های جدیدی پیدا کردم ، حالا از همه اینها که بگذریم دیدم دو هفته قراره تو قرنطینه باشیم و و احتمالا خیلی از شماها هم مجبور باشید از خونه کار کنید پس این زمان بهترین وقت هست که کمی واسه خودتون وقت بزارید و انرژی بگیرید . منم که استاد روحیه دادن به بقیه و هیچ کاری و به این اندازه خوب انجام نمیدم ، تصمیم گرفتم دوباره اینجا در مورد فیلم هایی که تو این چند ماهه گذشته دیدم مطلب بزارم و بهتون فیلم معرفی کنم ‌ . قطعا که شما خودتون بهتر از هر کسی می دونید چه چیزی برای خوب شدن حالتون مفید هست ولی خب منم گفتم شانسم و امتحان کنم ، شاید چندتاشو نگاه کردید و یه کم حالتون بهتر شد یا اصلا نه گفتید این چه فیلمی بد بودی الکی براش وقت گذاشتم 

 پس منتظر باشید که معرفی فیلم  از امشب شروع میشه 

حال و احوال

خوبم فقط حس و حال نوشتن ندارم ، انگار اخبار و اتفاقات این روزها باعث شده تنبل بشم ولی قول میدم در آِینده اینجا رو آپدیت کنم.

فعلا

واگویه های شبانه

شاید به نظرتون این ترکیبی که معرفی می کنم خیلی عجیب به نظر برسه اون هم به عنوان یه وعده برای نیمه شب ولی یکی از ترکیباتی هست که من شدیدا بهش علاقه مندم و اون چیزی نیست جز ترکیب ساندویچ الویه یا سالاد کالباس در کنار چای شیرین. بله ، کاملا درست شنیدید چای‌ . در کل من عاشق طعم های متضادم مثلا ترکیب خرما با پنیر . شاید شنیدن این حرف ها به نظر شما عجیب برسه ولی اگه من و از نزدیک می شناختید بیشتر تعجب می کردید و احتمالا با خودتون می گفتید این لاغر مردنی و چه به عاشق غذا بودن و سر درآوردن از آشپزی ، ولی کاملا در اشتباهید دوستان. طرف مقابلتون شدیدا علاقه مند به غذاست ، از هر سبک و ریشه ای ، به قول اندرو زیمرن اگه چیزی ظاهرش خوب بود قطعا طعمش هم خوشمزست. 

حال و احوال این روزها

روزهایی مثل الآن که فقط داریم اخبار بد از گوشه کنار کشور می خونیم و می شنویم تنها چیزی که باعث میشه کمی تحملم بیشتر بشه نسبت به این همه انرژی منفی  کارهایی و انجام میدم که کمی به خودم انرژی تزریق کنم . مثلا : فیلم نگاه می کنم ، آهنگ گوش میدم ، آشپزی می کنم. قطعا که تو روزهای دیگه هفته هم این کارها رو انجام میدم ولی تو اینجور مواقع تعداد انجام این  کارها بیشتر میشه. هممون در زمان های بد و روزهای غمگینمون کارهایی و انجام میدیم که حالمون و بهتر کنه . شما چه کاری انجام میدین که تو این دنیای مسموم کمی به خودتون آرامش و انرژی بدید؟

پ.ن : قبلا هم اخبار بد بود ولی به لطف شبکه های اجتماعی دیگه در همون ثانیه های اول می فهمیم که در استان های دیگه ، تو همین کشور داره چی میگذره. دیدن کشته شدن این همه دختر بی گناه توسط اقوام درجه یک خودشون  واسه من واقعا دردناک هست، نمی دونم چجوری داریم تحمل می کنیم..... انگار دختر بودن تو این کشور بزرگترین جرم هست  

مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید

اگه یادتون باشه چند ماه پیش یه مطلبی گذاشته بودم و در مورد شوآف کردن حرف زده بودم که خب با استقبال خوبی هم از طرف شما مواجه شدم ، حالا نمی خوام دوباره اون بحث و باز کنم ولی همین جوری امروز داشتم با خودم فکر می کردم چقدر دیدگاه ما آدم ها و خواسته هامون تو زندگی با هم متفاوته. نمی خوام بگم من خوبم بقیه بد یا اینکه افکار روشنفکرانه و والایی دارم و فکرهای بقیه هم سن و سال هام دم دستی هست فقط می خوام چیزی که تو ذهنم هست و با شما به اشتراک بزارم. به قول یه دوستی هر کدوم از ما انسان ها در هر جایگاهی که قرار داریم وظیفه داریم به اندازه خودمون چراغی و تو جامعه روشن کنیم ، یا حداقل من اینجوری فکر می کنم. 

بگذریم ، فضای اینستاگرام باعث شد این مدت به خیلی چیزها فکر کنم ، مثلا رفتار همکلاسی هام تو دانشگاهمون چه اون موقع که دانشگاه می رفتیم چه الان که هر کدوم سر خونه و زندگی خودشون هستند و اینکه چقدر آدم های متفاوتی شدند یا شاید هم از اول متفاوت بودند همشون و من به این دید بهشون نگاه نکرده بودم. نمی خوام زیاد حرف بزنم که سرتون درد بگیره واسه همین یه راست میرم سر اصل مطلب ، با توجه به حرف هایی که این چند ساله اینجا نوشتم احتمالا تا حدودی با شخصیت من آشنایی پیدا کردید و می دونید طرز فکرم و علاقه مندی هام چه چیزهایی هستند . تو جامعه ما متاسفانه خیلی ها ادای روشنفکری و در میارند ، یادش بخیر تو فیس بوک علیرضا بیست و چهار که یکی از فعالان در زمینه کلیپ سازی بود یه کلیپی در مورد روشنفکری تو ایران ساخته بود که در زمان خودش خوب وایرال شد. دقیقا می تونم بگم حدود ۹۰ درصد دوستان من همون آدم تو کلیپ هستند ، مثلا میان یه متن از یه صفحه ای و استوری می کنند و دوتا گیف هم میزارن که بگن خیلی متفاوت و خفن هستند ولی در واقع خودشون نه به اون گفته تو متن عمل می کنند و نه اینکه در موردش مطلع هستند به میزان کافی. در واقع یه جورایی ظاهر ماجرا با باطن ماجرا یکی نیست‌ . نمی دونم اصلا مطرح کردن این مطالب اینجا درست هست یا نه ولی خب از اونجایی که وبلاگ من برام حکم یه جور دفتر خاطرات شخصی و داره گفتم همین جا حرفش و بزنم. 

این موضوع فقط هم مختص دوستان من نیست با یه نگاه سرسری به اکانت های اینستاگرام میشه کلی تصاویر این سبکی پیدا کرد که پشت سرش آدم هایی هستند که شاید سعی کردند ظاهر خوبی و از خودشون نشون بدن ولی در واقع فرسنگ ها با اون نوشته فاصله دارند. 

شاید هم مشکل از من هست که زودتر از سنم بزرگ شدم و به چیزهایی  فکر کردم و فکر می کنم که واسه خیلی هاشون دغدغه نیست. شاید هم اون ها مقصر نیستند این جامعه ماست که همچین شخصیت هایی رو می طلبه. به عنوان مثال برای من آخرین چیزی که تو یه آدم اهمیت داره اینه که چقدر پول داره ، ماشینش چیه ، مارک لباسش چیه، تو کدوم خیابون زندگی می کنه، خونه ای  توش زندگی می کنه الان چقدر ارزش داره و خونوادش کی هستند یعنی جوری تربیت شدم که واسم شخصیت خود افراد برام به مراتب مهم تر از این چیزهاست ، بعد وقتی میبینم دوستام وقتی به هم میرسن  اولین چیزهایی که در موردش حرف میزنن اینجور مسائل هست واقعا افسرده میشم. می دونم خیلی ها تو زندگیشون خیلی چیزها رو تجربه نکردند یا دیرتر به یه چیزهایی رسیدن ولی این دلیلی نمیشه خودشون و بالاتر از بقیه ببینند. نمی دونم ولی هیچ وقت با این موضوع نتونستم کنار بیام. حتی در این مورد یه بار داشتم با یکی از فامیل ها صحبت می کردم که خب هم از لحاظ سنی از من بزرگتر هستند هم اینکه به معنا واقعی کلمه انسان دنیا دیده ای هستند ، وقتی در مورد دورهمی دوستانمون حرف زدم باورش براشون سخت بود که مثلا سیگار کشیدن یا الکل خوردن انقدر واسه دخترهای هم سن من مهم هست و مقایسه می کردند با نوه های خودشون که در خارج از کشور زندگی می کنند. نمی دونم تا چه حد تونستم منظورم رو برسونم ولی من خودم واقعا هیچ وقت علاقه ای به امتحان کردن این چیزها نداشتم با وجود اینکه آزادی انتخاب همشون و داشتم و دارم ، شاید این آزادی باعث شده هیچوقت سمتش نرم ،  ولی خب می دونم آدم ها متفاوت هستند و ممکن حس و انرژی که من از یه آهنگ و رقصیدن  همراهش  می گیرم و اون آدم با کشیدن یه پاکت سیگار یا نوشیدن یه بطری مشروب بگیره ، ولی انتظار دارم همون جوری که من درکشون میکنم اونها هم من و درک کنند و فکر نکنند اگه کسی اهل این چیزها نیست پس عقب افتاده است و هیچی سرش نمیشه ... الان که بحث نژاد پرستی و کلا برابری انسان ها  تو همه شبکه های مجازی داغ شده جالب همین آدم ها جوری وانمود می کنند که انگار عادل ترین آدم در شهرشون هستند در حالی که همین آدم ها بارها در حق من قلدری کردند  .... من که راه خودم و رفتم و میرم ولی امیدوارم روزی به این فکر کنند که هر حرفی که می زنند چه تبعاتی براشون داره و ممکن در آینده نیازمند همون آدمی که تحقیرش کردند بشند اونم درست در جایی که فکرش و هم نمی کنند. 

اگه بحث کلاس گذاشتن باشه من خیلی راحت می تونستم واسشون جوری کلاس بزارم که در جا میخکوب بشن ولی خب من آدمش نیستم و نبودم و ترجیح میدم همه من و با توانایی ها و رفتار شخصیتی خودم بشناسند نه وابسته به اینکه مثلا ساکن کجا هستم یا وابسته به چه خونواده ای هستم و همیشه از پارتی بازی دوری کردم. البته این روند همیشگی جامعه ماست هر چی بیشتر راستگو باشی و با همه یه جور رفتار کنی فکر می کنند خبری هست و باید از تو سوء استفاده کنند و سرت سوار شن اونوقت خیلی هم ادعا دارند که شخصیتشون خوبه. 

خیلی حرفام پراکنده شد ولی خب یه درددل خودمونی بود واسه خودم ، شاید هم یه تلنگر باشه واسه هر کسی که اینجا گذر می کنه. 

همه ما انسان ها حداقل به نظر من برابریم ، هیچ چیزی حالا چه رشته تحصیلی چه ظاهرمون چه پول چه خونواده و هیچ امکانات دیگه ای نمی تونه ما رو از بقیه متمایز کنه و باعث بشه نگاه بالا به پایینی به بقیه داشته باشیم ، به قول گری وی که یه اینفلوئنسر موفق هست ما باید با همه خاکی باشیم و فروتن بودن و فراموش نکنیم ، وقتی که از بالا به بقیه نگاه کنیم همون جا بدترین ضربه رو به خودمون زدیم و داریم به سمت نابودی حرکت می کنیم. 


پ.ن : امیدوارم انسانیت روزی اولویت زندگی همه آدم ها باشه فارغ از جنسیت و نژاد و طبقه اجتماعی . 

پست موقت

اینجا برای من یه جایی هست که گاهی میام و چیزهایی که تو ذهنم هست و می نویسم و هیچ وقت برام حکم شبکه اجتماعی رو نداشته. این مدت دو نفر بهم تو قسمت پیغام خصوصی پیغام دادند گفتم همین جا جواب بدم چون حوصله چت ایمیلی و ندارم واقعا خصوصا الان . 

جواب نفر اول : بله من اکانت توئیتر داشتم و دارم منتهی الان فعالیتم اونجا به نسبت بقیه شبکه ها کمتر هست و فعلا هم این روند ادامه داره. در بقیه شبکه ها هم فعالیت می کنم ولی ترجیح میدم تو هر شبکه با افرادی که واقعا میشناسم در ارتباط باشم . 


جواب نفر دوم :  دوست وبلاگ نویس همشهری بله یادم هست وبلاگتون رو و کتابی که منتشر کرده بودید. متاسفانه من کلا سالهاست که کتاب کم می خونم و کتاب شما رو هم نخوندم ، ولی امیدوارم دوباره یه وبلاگی باز کنید و اونجا شروع به نوشتن کنید . 

پ.ن : این پست همون جوری که از اسمش مشخص هست پست موقت در نتیجه به زودی پاک میشه و اینکه اگه از من سوالی دارید در همین بخش نظرات بپرسید ، من قطعا جواب میدم نیاز به پیام خصوصی نیست.

روز خوبی  داشته باشید